صفحه اصلی > اخبار اقتصادی : چرا «کیسینجر وارونه» ترامپ ناکام می‌شود؟

چرا «کیسینجر وارونه» ترامپ ناکام می‌شود؟

انجام یک «کیسینجر وارونه» دوم ــ‌یعنی دور کردن روسیه از چین، همان‌گونه که کسینجر به‌زعم بسیاری، چین را از اتحاد شوروی جدا کرد‌ــ برای ترامپ بسیار دشوار خواهد بود.

ترجمۀ مسعود یوسف حصیرچین

 

تیم دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، به یک «کسینجر وارونه» دست یافته است: با افزودن وظایف مشاور امنیت ملی به مسئولیت‌های وزیر امور خارجه، مارکو روبیو اکنون به ترتیبی وارونه، همان ترکیب سنگین و دشوار مناصبی را بر عهده دارد که هنری کسینجر در دهۀ ۱۹۷۰ داشت. اما انجام یک «کسینجر وارونه» دوم ــ‌یعنی دور کردن روسیه از چین، همان‌گونه که کسینجر به‌زعم بسیاری، چین را از اتحاد شوروی جدا کرد‌ــ برای ترامپ بسیار دشوارتر خواهد بود.

تفرقه انداختن میان رقبا، سنتی دیرینه در استراتژی‌های ژئوپولیتیکی است. اما سفر اخیر شی جین‌پینگ به مسکو گواه آن است که روابط چین و روسیه به این زودی‌ها گسسته نخواهد شد.

ترامپ در دور نخست ریاست‌جمهوری‌اش، آشتی با روسیه را راهی برای منزوی کردن چین می‌دانست. برخی رؤیاهای ژئوپولیتیکی به‌راحتی نمی‌میرند. در بخشی از تیم دوم ترامپ این دیدگاه وجود دارد که جنگ اوکراین، مسکو و پکن را به یکدیگر نزدیک کرده است و پایان دادن به این جنگ و ترمیم روابط با ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، می‌تواند روند همگرایی چین و روسیه را کند کند ــ‌و حتی شاید مسکو را به شریکی برای مهار پکن بدل سازد.

این آرمان ستودنی است. همسویی دو غول اوراسیایی واقعیتی نگران‌کننده در عصر ماست؛ شکاف در این اتحاد به سود موقعیت راهبردی آمریکا خواهد بود. ترامپ تنها رئیس‌جمهوری نیست که به این ایده فکر کرده است: جو بایدن هرگز پوتین را متحدی بالقوه نمی‌دانست، اما امید داشت که یک رابطۀ «باثبات و قابل پیش‌بینی» با روسیه، تمرکز آمریکا را بر چین حفظ کند.

این سیاست موفق نشد، چرا که پوتین بیشتر از ثبات، به بلعیدن اوکراین علاقه‌مند بود. و شی با شرکت در مراسم بسیار نظامی‌گرایانۀ سالانۀ روسیه به مناسبت پیروزی در جنگ جهانی دوم، نشان می‌دهد که سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن، بار دیگر شکست خواهد خورد.

البته سفر شی نمی‌تواند برخی تنش‌ها را پنهان کند. چین و روسیه با پیشینه‌ای طولانی از رقابت بر سر قلمرو، رقبای طبیعی یکدیگرند. جنگ اوکراین این دو رژیم اقتدارگرا را به سوی اتحادی راهبردی سوق داده که برای هر دو طرف ناراحت‌کننده است.

همۀ ناسیونالیست‌های افراطی روسی از وابستگی روزافزون مسکو به چین جاه‌طلب و توسعه‌طلب راضی نیستند. از سوی دیگر، احتمالاً شی هم از این خشنود نیست که جنگ اوکراین شکافی میان چین و اروپا انداخته ــ‌و اجازه نمی‌دهد چین از بی‌نظمی‌های ترامپ بهره‌برداری کرده و خود را به‌عنوان قدرتی مسئول معرفی کند. با این‌حال، تنش‌های چین و روسیۀ امروز در مقایسه با دوران کسینجر بسیار کمتر است.

اصلاً خود مفهوم «کسینجر وارونه» گمراه‌کننده است، چرا که کسینجر ــ‌با سفر غافلگیرکننده‌اش به چین در سال ۱۹۷۱ــ صرفاً از شکافی بهره گرفت که از پیش پدید آمده بود. در سال ۱۹۶۹، چین و شوروی درگیری خونینی بر سر مرزهای خود داشتند؛ اتحاد شوروی حتی به فکر حمله به تأسیسات هسته‌ای چین بود. در نتیجه، مائو تسه‌تونگ، رهبر حزب کمونیست چین، آماده بود تا «بربرهای دور» (یعنی آمریکا) را علیه «بربرهای نزدیک» در مرزهای خود به کار گیرد.

اما امروز، اتحاد راهبردی دو دولت تجدیدنظرطلب بزرگ جهانی بسیار عمیق است. مسکو و پکن در پی ایجاد نظمی نوین در جهان هستند ــ‌نظمی که در آن قدرت آمریکا تضعیف شده، اتحادهای آمریکا فروپاشیده و استبداد جای دموکراسی جهانی را گرفته است. هر دو طرف به‌خوبی می‌دانند که بدون همکاری، شکست آمریکا غیرممکن خواهد بود.

شی جین‌پینگ گفته است که چین و روسیه باید «پشت به پشت» هم در برابر دشمنان مشترک بجنگند. پوتین نیز شاید از کاهش خصومت آمریکا استقبال کند ــ‌اما اتحاد حیاتی با چین را فدای توافقی شکننده با آمریکای ناپایدار نخواهد کرد.

در واقع، کاهش فشار علیه روسیه می‌تواند نتیجۀ معکوس داشته باشد. یکی از دلایلی که چین به‌دنبال همکاری عمیق‌تر در حوزۀ فناوری و نظامی با روسیه نرفته، ترس از گرفتار شدن شرکت‌های چینی در تحریم‌های غرب است. اگر این ترس کاهش یابد، روابط با روسیه ممکن است شکوفا شود. از اساس، کاهش فشار آمریکا می‌تواند به شی و پوتین این پیام را برساند که اتحادشان موفق بوده ــ‌و همزمان اتحاد فراآتلانتیکی لازم برای مهار هر دو دشمن را تضعیف کند.

راه طولانی و دشواری برای به چالش کشیدن روابط چین و روسیه وجود دارد اما بیشتر به «دالس وارونه» شباهت دارد تا «کسینجر وارونه». در دهۀ ۱۹۵۰، جان فاستر دالس، وزیر امور خارجۀ وقت آمریکا، معتقد بود که برای شکستن پیمان چین و شوروی باید به‌طور مداوم به طرف ضعیف‌تر فشار وارد کرد تا چنان خواسته‌های گران و گزافی از طرف قوی‌تر داشته باشد که روابطشان به بحران برسد. هرچه این دو خودکامۀ تهاجمی بیشتر به یکدیگر نزدیک شوند، زندگی برایشان سخت‌تر خواهد شد. حدود ۱۵ سال طول کشید تا جدایی چین و شوروی درستی نظر دالس را تأیید کند.

کلید ماجرای امروز این است که هزینه‌های اتحاد چین و روسیه را به حداکثر رساند. با تحریم و مجازات پکن به‌دلیل روابطش با مسکو و کشاندن روسیه به وابستگی تحقیرآمیز و ناامن به چین. این اقدامات معجزه‌ای فوری به بار نمی‌آورند اما شاید شکاف‌هایی پدید آورند که در نهایت به فرصتی بزرگ‌تر برای آمریکا بیانجامد. این شکاف کی ممکن است پدید آید؟ شاید وقتی پوتین و شی، با آن اتحاد راهبردی عاشقانه‌شان، از صحنه کنار بروند.

تا آن زمان، اما، «کسینجر وارونه» همچنان میان‌بُری خیالی باقی خواهد ماند ــ‌و نوعی طفره رفتن از چالشی تاریخی که اتحاد این دو غول متخاصم پدید آورده است. شی و پوتین با هم کنار می‌آیند چون هر دو با نظم جهانی آمریکایی در جنگند. هرچه زودتر این واقعیت را بپذیریم، بهتر.

 

منبع: بلومبرگ

پست های مرتبط

ماموریت «صادق» در پسااستیضاح

اکوایران یک سایت چند رسانه ای است که اخبار، اطلاعات، رویکردها و…

۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴

سی‌ان‌ان: آمریکا هنوز پیشنهاد رسمی خود را به ایران نداده است

اکوایران: به گفته یک منبع، در جریان مذاکرات هفته گذشته، استیو ویتکاف…

۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴

نرخ بیکاری در کدام استان‌ها خطای بیشتری داشته است؟

اکوایران: داده‌ها و آمار مربوط به نرخ بیکاری حاکی از آن است…

۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴