صفحه اصلی > اخبار اقتصادی : چرا تعرفه‌ها ابزار بدی برای تامین مالی دولت هستند؟

چرا تعرفه‌ها ابزار بدی برای تامین مالی دولت هستند؟

اقتصاددانان طرفدار تعرفه‌ها نیستند. در مقابل، مردم عادی معمولا تصور می‌کنند تعرفه‌ها برای اشتغال خوب‌اند. دست‌کم ممکن است بپرسند: «مشکل چیست؟ تعرفه صرفا یک مالیات بر واردات است.

برایان آلبرشت، اقتصاددان

ترجمه مهران خسروزاده – دنیای اقتصاد


ما برای جبران کسری بودجه به مالیات نیاز داریم.» اما باید روشن کرد که اقتصاددانان در قبال سایر مالیات‌ها چنین واکنش شدیدی نشان نمی‌دهند. اگر سیاستمداری بخواهد مالیات بر درآمد را افزایش دهد، میان اقتصاددانان موافقت‌ها و مخالفت‌ها به‌طور متوازن‌تری دیده می‌شود. ولی تعرفه‌ها؟ همان‌طور که جیسون فورمن گفته است:«اقتصاددانان -از جمله خودم  – به نوعی از «سندرم اختلال ناشی از تعرفه» رنج می‌بریم. هر بار که تعرفه‌ها افزایش پیدا می‌کنند، واکنشی بیش‌ازحد و غیرعادی نشان می‌دهیم.»

چرا اقتصاددانان چنین واکنش شدیدی به تعرفه‌ها دارند؟ نمی‌توانم به جای همه سخن بگویم، اما حدس می‌زنم دلیلش این باشد که تعرفه‌ها تقریبا همه اصول وضع مالیات‌ را که اقتصاددانان در بیش از یک قرن گذشته توسعه داده‌اند، نقض می‌کنند.در عوض، بیایید چند «اقتصاد ساده‌سازی‌شده» فرضی را در نظر بگیریم. با افزودن تدریجی ویژگی‌های واقع‌بینانه‌تر، می‌توانیم بهتر بفهمیم چرا تعرفه‌ها راهکار بسیار ناکارآمدی برای افزایش درآمد دولت‌اند.

تعرفه‌ها الگوی مصرف را مخدوش می‌کنند

بیایید با ساده‌ترین شکل ممکن یک اقتصاد شروع کنیم. دو جزیره را تصور کنید: «خانه» و «خارج». در جزیره‌ی خانه، نارگیل‌ها به‌طور جادویی از آسمان فرو می‌ریزند. در جزیره‌ی خارجی نیز همین اتفاق برای موز می‌افتد. طبیعی است که این دو جزیره با یکدیگر مبادله می‌کنند: دو موز در برابر یک نارگیل. حال دولت در جزیره‌ی خانه نیاز دارد منابعی گردآوری کند تا خدمات عمومی مانند ساخت دیوار دریایی را تامین کند. بهترین راه برای این کار چیست؟ منظور از «بهترین» همان چیزی است که مردم ترجیح می‌دهند. در این مرحله، نگرانی‌ای از بابت اختلاف‌نظر میان مردم وجود ندارد.

بهترین (یا اگر بخواهیم بگوییم «کارآمدترین») مالیات، یک مالیات گسترده بر مصرف است: مالیاتی بر هم نارگیل‌های مصرفی در خانه و هم موزهای وارداتی. نکته‌ی کلیدی این است که چنین مالیاتی انتخاب میان خوردن نارگیل یا موز را تغییر نمی‌دهد؛ یعنی قیمت نسبی ثابت می‌ماند. مردم همچنان ترکیبی از میوه‌ها را مصرف می‌کنند که بیشترین رضایت را برایشان به همراه دارد- فقط کمی کمتر مصرف می‌کنند تا مالیات بپردازند. این نوع مالیات، معیار یا «استاندارد طلایی» برای یک مالیات ایده‌آل است.

اکنون به تعرفه فکر کنید: یعنی فقط بر موزهای وارداتی مالیات وضع کنید. این مالیات، موز را به‌طور مصنوعی گران‌تر می‌کند. در نتیجه، مردم در خانه موز کمتری مصرف می‌کنند و به‌جای آن نارگیل بیشتری می‌خورند و در نهایت به ترکیبی از میوه‌ها می‌رسند که رضایت کمتری به همراه دارد. به بیان دیگر، تعرفه با مخدوش کردن انتخاب‌های مصرفی نوعی ناکارآمدی ایجاد می‌کند.اما چه چیزی در این الگو نادیده گرفته شده است؟ در این جهان، نه کار وجود دارد و نه تولید؛ میوه‌ها خودبه‌خود از آسمان فرو می‌ریزند. بنابراین چندان آموزنده نیست. در واقع این شرایط شبیه یک مالیات یکجا است که هیچ تصمیمی را مخدوش نمی‌کند.

تعرفه‌ها هم مصرف و هم کار را مخدوش می‌کنند

اکنون «کار» را به اقتصادمان اضافه کنیم. دیگر میوه‌ها از آسمان فرو نمی‌ریزند. در جزیره‌ی خانه، ساکنان باید میان کار برای جمع‌آوری نارگیل و لذت بردن از فراغت انتخاب کنند. در جزیره‌ی خارجی نیز افراد میان کار برای جمع‌آوری موز و گذراندن اوقات فراغت تصمیم می‌گیرند. همچنان مبادله به همان قیمت پیشین انجام می‌شود: دو موز در برابر یک نارگیل. این‌بار، دولت در جزیره‌ی خانه سه گزینه برای تامین درآمد دارد. مانند قبل، می‌تواند مالیات بر مصرف گسترده یا تعرفه وضع کند. اما اکنون می‌تواند مالیات بر درآمد نیز اعمال کند. البته در جهانی که پس‌انداز وجود ندارد، مالیات بر درآمد عملا معادل همان مالیات بر مصرف گسترده است. پس بیایید گزینه‌ مالیات بر درآمد را با تعرفه بر موزهای وارداتی مقایسه کنیم.

مالیات بر درآمد یک اعوجاج ایجاد می‌کند: باعث می‌شود فراغت در مقایسه با کار جذاب‌تر شود و در نتیجه ممکن است تعداد کل نارگیل‌های جمع‌آوری‌شده کاهش یابد. این پیامد ناخوشایند است، اما هزینه‌ای اجتناب‌ناپذیر از مالیات‌ستانی به شمار می‌آید. اما اگر دولت به جای آن، تعرفه‌ای بر موزهای وارداتی اعمال کند چه؟ این سیاست بدتر است، زیرا دو نوع اعوجاج ایجاد می‌کند. نخست، مصرف را مخدوش می‌کند، زیرا موز را در مقایسه با نارگیل به‌طور مصنوعی گران‌تر می‌سازد. دوم، در زمینه‌ی درآمد کار نیز کمکی نمی‌کند؛ چراکه با گران‌تر کردن موزهای وارداتی، ارزش پاداشِ کار کردن کاهش می‌یابد.

اگر موزهایی که می‌توان با نارگیل به دست آورد گران‌تر شوند، انگیزه برای کار و جمع‌آوری نارگیل کمتر می‌شود. به این ترتیب، تعرفه به‌طور غیرمستقیم کار را نیز دلسرد می‌کند، درست مانند مالیات بر درآمد. بنابراین، تعرفه هم‌زمان اعوجاج مصرفی و اعوجاج کار-  فراغت را ایجاد می‌کند و از این‌رو بسیار ناکارآمدتر از یک مالیات ساده بر درآمد یا مالیات عمومی بر مصرف است. چه چیزی هنوز در این مدل نادیده گرفته شده است؟ این الگو همچنان فاقد یک ویژگی اساسی اقتصادهای مدرن است: ابزارها و تجهیزاتی که بهره‌وری نیروی کار را افزایش می‌دهند.

تعرفه‌ها بهره‌وری را کاهش می‌دهند

حال بیایید مهم‌ترین ویژگی واقع‌گرایانه را به مدل خود اضافه کنیم؛ چیزی که به باور من اساسی‌ترین نکته است. در اقتصاد جزیره‌ی خانه، «نارگیل‌چین‌ها» وجود دارند که نارگیل جمع‌آوری می‌کنند. اما در اقتصاد جزیره‌ی خارجی، «نردبان‌باف‌ها» هستند که مهارت ساخت نردبان‌های محکم را دارند. نردبان‌ها مانند میوه‌ها برای مصرف لذت‌بخش به کار نمی‌روند، بلکه ورودی‌های تولیدی‌اند که به نارگیل‌چین‌ها اجازه می‌دهند تعداد بسیار بیشتری نارگیل جمع کنند. خانه این نردبان‌ها را از خارج  وارد می‌کند و بهای آن را با نارگیل می‌پردازد. (برای ساده‌سازی، واردات موز برای مصرف را در نظر نمی‌گیریم.)

دولت در جزیره‌ی خانه، برای تامین درآمد، تصمیم می‌گیرد بر نردبان‌های وارداتی تعرفه‌ای وضع کند. نتیجه به زیان بهره‌وری اقتصاد تمام می‌شود. تعرفه باعث می‌شود نردبان (ابزار کلیدی تولید) گران‌تر شود. در مواجهه با این هزینه‌ی بالاتر، برخی نارگیل‌چین‌ها تصمیم می‌گیرند دیگر خرید نردبان به‌صرفه نیست و دوباره با دست خالی از درخت بالا می‌روند. بهره‌وری آنان به‌شدت سقوط می‌کند و کل نظام تولیدی در جزیره‌ی خانه ناکارآمدتر می‌شود.

این وضعیت، مهم‌ترین ایده در نظریه‌ی مالیات بهینه را نشان می‌دهد؛ در شرایط بسیار کلی، مطلوب آن است که اقتصاد از نظر تولیدی کارآمد باشد. برای دستیابی به کارآیی تولیدی، هیچ‌گاه نباید کالاهای واسطه‌ای را مالیات‌بندی کرد. برخلاف دو مدل نخست، در اینجا تعرفه فرآیند تولید را درهم می‌شکند و اندازه‌ی «کیک اقتصادی» را پیش از آنکه دولت فرصت مالیات‌ستانی از محصول نهایی را داشته باشد، کوچک‌تر می‌کند.

این نوع آسیب در زنجیره‌های تامین مدرن بسیار شدیدتر است؛ چیزی که در ظاهر یک مالیات ۱۰ درصدی بر یک واردات به نظر می‌رسد، ممکن است در عمل به مالیات ۳۰ درصدی بر محصول نهایی تبدیل شود. می‌توان این‌گونه اندیشید: اگر می‌خواهید درآمد مالیاتی را به کم‌هزینه‌ترین شکل به دست آورید، ابتدا باید اقتصاد را تا حد امکان پربازده کنید، سپس محصول نهایی را مالیات‌بندی کنید.

شاید این پرسش پیش آید: «اما اگر فقط نارگیل‌چین‌های ثروتمند توان خرید نردبان داشته باشند، آیا نباید برای بازتوزیع ثروت از خود نردبان‌ها مالیات گرفت؟» این وسوسه‌انگیز، اما نادرست است. اگر می‌خواهید به کسانی کمک کنید که توان خرید نردبان ندارند، راه‌حل کارآمد این است که درآمد یا مصرف نهایی صاحبان نردبان را مالیات‌بندی کنید و درآمد آن را به نردبان‌ندارها بدهید.

نباید خودِ نردبان‌ها را مالیات بست. مالیات بر نردبان‌ها کل اقتصاد را کم‌بازده‌تر می‌کند و به زیان همه است—حتی همان کسانی که قرار بود کمک دریافت کنند. کارآیی تولید و بازتوزیع اهدافی مستقل‌اند که باید جداگانه دنبال شوند: نخست باید کیک اقتصادی را بزرگ‌تر کرد، سپس با مالیات بر درآمد و یارانه‌ها آن را میان افراد بازتوزیع کرد. چه چیزی هنوز غایب است؟ تاکنون بر تفاوت‌ها در بخش تولید تمرکز کرده‌ایم، اما چه می‌شود اگر تفاوت‌ها در بخش مصرف نیز وجود داشته باشند؟

تعرفه‌ها ابزار نامناسبی برای بازتوزیع هستند

حال بیایید به طیف گسترده‌تری از کالاهای نهایی که مردم مصرف می‌کنند فکر کنیم. فرض کنید اقتصاد ما نه فقط نارگیل و موز، بلکه انواع گوناگونی از کالاهای نهایی مانند پاپایا، انبه و غیره تولید می‌کند. برخی از این کالاها داخلی‌اند و برخی دیگر وارداتی. دولت برای تامین درآمد در حال بررسی این است که چگونه باید بر این کالاهای مختلف مالیات ببندد. آیا باید کالاهای لوکس مانند پاپایا را سنگین‌تر مالیات دهد؟ آیا باید برای «کالاهای ضروری» مانند نارگیل معافیت یا مالیات کمتر در نظر گرفت؟ یا اینکه باید کالاهای وارداتی را متفاوت از کالاهای داخلی مشمول مالیات کرد؟

اینجاست که یکی دیگر از بینش‌های بزرگ اقتصاد عمومی وارد می‌شود؛ تحت فرض‌های معقول، نظام مالیاتی بهینه باید تمام کالاهای مصرفی نهایی را با یک نرخ یکسان مالیات‌گذاری کند. شهود این عبارت بسیار قوی است: اگر هدف شما بازتوزیع از ثروتمندان به فقراست، بهتر است این کار را مستقیم از طریق مالیات‌های تصاعدی بر درآمد انجام دهید تا اینکه غیرمستقیم حدس بزنید کدام کالاها را ثروتمندان بیشتر مصرف می‌کنند.

تعرفه‌ها این اصل را به‌طور مستقیم نقض می‌کنند. تعرفه تنها بر کالاهای نهایی وارداتی اعمال می‌شود و کالاهای داخلی را یا بدون مالیات می‌گذارد یا با نرخ‌های متفاوتی مشمول می‌سازد. در نتیجه، انگیزه‌های مصنوعی برای خرید پاپایای داخلی به‌جای نمونه‌های وارداتی ایجاد می‌شود، حتی وقتی که نوع وارداتی پیش از تعرفه باکیفیت‌تر یا ارزان‌تر بوده است. چه چیزی هنوز نادیده گرفته شده است؟ همه‌ی آنچه تاکنون گفته شد ایستا است. اما آنچه واقعا اهمیت دارد، توانایی اقتصاد برای رشد در طول زمان است.

تعرفه‌ها مالیاتی بر رشد هستند

بیایید دوباره به مثال نردبان برگردیم، اما این‌بار در بُعد زمانی فکر کنیم. فرض کنید نردبان‌ها بادوام‌اند و نارگیل‌چین‌ها می‌توانند آنها را انباشت کنند. هرچه یک نارگیل‌چین نردبان‌های بیشتری داشته باشد، بهره‌ورتر می‌شود: می‌تواند به شاخه‌های بالاتر برسد، هم‌زمان روی چند درخت کار کند و تعداد بسیار بیشتری نارگیل جمع‌آوری کند.خانه این نردبان‌ها را از خارج  وارد می‌کند و به‌مرور زمان، ذخیره‌ای از آنها تشکیل می‌دهد. این ذخیره همان سرمایه‌ اقتصاد است، یعنی ابزارها و تجهیزاتی که بهره‌وری نیروی کار را افزایش می‌دهند.

اکنون فرض کنید دولت بر نردبان‌های وارداتی تعرفه‌ای وضع کند. این تصمیم فقط به نارگیل‌چین‌هایی که امروز قصد خرید نردبان دارند ضربه نمی‌زند، بلکه کل فرآیند انباشت سرمایه در اقتصاد را تحت تاثیر قرار می‌دهد. با گران‌تر شدن نردبان‌ها به‌دلیل تعرفه، هر سال نردبان‌های کمتری وارد می‌شود. ذخیره‌ی نردبان‌ها در اقتصاد آهسته‌تر رشد می‌کند. برخی نردبان‌های قدیمی فرسوده یا شکسته می‌شوند و به‌دلیل هزینه‌ی بالا سریعا جایگزین نمی‌گردند. در طول زمان، کل اقتصاد بهره‌وری کمتری خواهد داشت، زیرا موجودی سرمایه نسبت به وضعیتی که بدون تعرفه وجود داشت، کوچک‌تر می‌شود.

به این ترتیب، تعرفه‌ها توانایی اقتصاد را برای افزایش بهره‌وری در طول زمان تضعیف می‌کنند. در واقع، تعرفه بر کالاهای سرمایه‌ای مانند مالیات بر خودِ رشد اقتصادی است. سومین نتیجه‌ مهم در نظریه‌ مالیات بهینه این است که نباید سرمایه را مالیات‌بندی کرد. با نردبان‌های کمتر، کارگران بهره‌وری پایین‌تری دارند. با بهره‌وری کمتر، درآمد کل اقتصاد کاهش می‌یابد. با درآمد کمتر، پول کمتری برای خرید نردبان‌های جدید باقی می‌ماند، حتی اگر تعرفه بعدا برداشته شود. در نهایت، اقتصاد در یک تعادل با بهره‌وری پایین گرفتار می‌شود. چه چیزی همچنان نادیده گرفته شده است؟ فرض کنید عده‌ای در حال انباشت نردبان هستند، اما گروهی دیگر نه. این گروه دوم عقب می‌افتند.

تعرفه‌ها زمینه‌ساز رانت‌جوییِ اتلاف‌گر می‌شوند

فرض کنید در جزیره‌ی خانه دو نوع تولیدکننده‌ی نارگیل وجود دارد: گروهی اندک با بهره‌وری بالا و گروهی بسیار پرشمار با هزینه‌ی بالا و کارآیی اندک. جزیره‌ی خارجی هم نارگیل تولید می‌کند و هزینه‌ی تولید آن از هر تولیدکننده‌ی خانه کمتر است. بدون موانع تجاری، تولیدکنندگان پرهزینه در خانه به‌سرعت تحت فشار رقابت از سوی تولیدکنندگان کارآمد داخلی و واردات ارزان خارجی از بازار حذف می‌شدند. اما دولت خانه برای «حفظ اشتغال» تعرفه‌ی بالایی بر همه‌ی نارگیل‌های وارداتی وضع می‌کند.

اثر فوری این سیاست آن است که تولیدکنندگان ناکارآمد داخلی در برابر رقابت خارجی محافظت می‌شوند. آنها اکنون انگیزه‌ی مالی عظیمی برای حفظ این تعرفه دارند. در نتیجه، لابی‌گرانی استخدام می‌کنند تا تمام وقت در پایتخت مشغول دفاع از اهمیت این تعرفه باشند. در واکنش، گروه‌های مصرف‌کننده و تولیدکنندگان کارآمد (که امکان صادرات داشتند) نیز لابی‌گران خود را به کار می‌گیرند تا علیه آن بجنگند.

به این ترتیب، علاوه بر زنده نگه‌داشتن تولیدکنندگان ناکارآمد، بخش قابل‌توجهی از استعداد و توان جامعه درگیر نبرد سیاسی‌ای می‌شود که حاصلش «مجموع صفر» است. این تلاش‌ها هیچ نارگیل تازه‌ای تولید نمی‌کنند؛ صرفا برای تاثیرگذاری بر سیاست صرف می‌شوند. اقتصاددانان این پدیده را «رانت‌جویی» می‌نامند و منابع مصرف‌شده در آن، زیانی خالص برای کل جامعه است. تعرفه‌ها یکی از محرک‌های اصلی چنین فعالیت‌های اتلاف‌گرایانه‌اند، زیرا منافع کلان اما متمرکزی برای گروه‌های کوچک و تحت حمایت ایجاد می‌کنند.

تعرفه ابزار خوبی نیست

این منطق ژرف است: تعرفه‌ها با همه‌ی آنچه درباره‌ی سیاست مالیاتی خوب آموخته‌ایم در تضادند. آن‌ها کیک اقتصادی را کوچک‌تر می‌سازند و درهای انواع لابی‌گری و رانت‌جویی را باز می‌کنند.این به معنای آن نیست که سایر مالیات‌ها بی‌نقص‌اند؛ بلکه مساله این است که تعرفه‌ها تقریبا همه‌ی اصول مالیه‌ی عمومی را یک‌جا زیر پا می‌گذارند. این بحث‌ها نشان می‌دهد چرا اقتصاددانان واکنشی تا این حد شدید به تعرفه‌ها دارند: زیرا تعرفه‌ها واقعا ابزار بدی برای مالیات‌ستانی‌اند.


منبع: روزنامه دنیای اقتصاد

پست های مرتبط

امکان تقسیط مالیات در ۹ قسط برای صاحبان مشاغل فراهم شد

سازمان امور مالیاتی کشور از صدور دستورالعمل اجرایی تبصره ماده ۱۰۰ برای…

۳ شهریور ۱۴۰۴

آب‌دزدی نیم میلیارد مترمکعبی در کشور

هر ماه و هر سالی که می‌گذرد خبرهای نگران‌کننده‌تری از وضعیت منابع…

۳ شهریور ۱۴۰۴

افشاگری نشریه سپاه؛ جنگنده‌های اسرائیلی در جنگ از آسمان این کشور به ایران آمدند

اکوایران: هفته نامه صبح صادق، ارگان مطبوعاتی معاونت سیاسی نمایندگی ولی فقیه…

۳ شهریور ۱۴۰۴