اکوایران: تریتا پارسی، معاون اجرایی اندیشکده موسسه کویینسی در ایکس نوشت: من از فشار روبیو و ویتکوف برای «غنیسازی صفر» گیج شدهام. این خواسته نهتنها از همان ابتدا مردود است، بلکه پنجرهی فرصت فعلی را خواهد بست؛ پنجرهای که در صورت بسته شدن، احتمال باز شدن مجدد آن بسیار اندک است.
به گزارش اکوایران، تریتا پارسی، معاون اجرایی اندیشکده موسسه کویینسی در ایکس نوشت: من از فشار روبیو و ویتکوف برای «غنیسازی صفر» گیج شدهام. این خواسته نهتنها از همان ابتدا مردود است، بلکه پنجرهی فرصت فعلی را خواهد بست؛ پنجرهای که در صورت بسته شدن، احتمال باز شدن مجدد آن بسیار اندک است.
حتی اگر این صرفاً یک تاکتیک مذاکراتی باشد و خط قرمز واقعی چیز دیگری باشد، این موضوع باید پشت میز مذاکره مطرح شود، نه در انظار عمومی. مذاکره علنی نه تنها مفید نیست، بلکه احتمال موفقیت را هم کاهش میدهد. حتی در این صورت نیز، به دلیل ضربالاجل مکانیسم «بازگشت خودکار تحریمها» (snapback)، زمان ارزشمندی از دست خواهد رفت. بهنظر میرسد روبیو تصور میکند که فعال کردن مکانیسم بازگشت خودکار تحریمها فشارها بر ایران را افزایش میدهد، اما من این موضوع را بسیار پیچیدهتر میبینم.
چین و روسیه مشروعیت این اقدام را زیر سؤال خواهند برد و در نتیجه، کارایی آن بسیار کمتر از حد انتظار خواهد بود. تعداد اندکی از کشورها خارج از دنیای غرب، حاضر به اعمال تحریمهای یکجانبهی جدید خواهند بود.
اگر مذاکراتی برای تمدید مهلت مکانیسم ماشه آغاز شود، آنچه در ابتدا یک گفتوگوی دوجانبه میان آمریکا و ایران بود، به مذاکرهای چندجانبه میان آمریکا، ایران، روسیه، چین، آلمان، فرانسه و بریتانیا تبدیل میشود که بسیار پیچیدهتر، زمانبرتر و دشوارتر خواهد بود.
اگر هدف از این فشارها، متقاعد کردن تهران به توقف موقت غنیسازی باشد، من در سودمندی چنین راهبردی تردید دارم؛ هم بهخاطر بیفایده بودن این هدف و هم بهخاطر احتمال بسیار اندک موفقیت آن.
ایران هیچگاه با توقف کامل غنیسازی – حتی بهصورت موقت – موافقت نکرده است. مقامات ایرانی میدانند که آغاز مجدد غنیسازی پس از توقف، حتی در صورت نقض توافق توسط آمریکا، هزینه سیاسی سنگینی خواهد داشت. این به معنای واگذاری اهرم اصلیشان در قبال وعدهای مبهم برای دریافت پاداشی در آینده است.
ایرانیها نه تنها به آمریکا هیچ اعتمادی ندارند، بلکه اتفاقات اخیر در مورد حماس را نیز دیدهاند. نتانیاهو پس از پایان فاز اول، آتشبس را نقض کرد و هیچ پیامدی از سوی آمریکا برای برهم زدن فازهای دوم و سوم متوجهش نشد. گفته میشود آزادی گروگانهای آمریکایی در ازای وعدههایی از سوی آمریکا برای فشار بر نتانیاهو جهت برقراری آتشبس صورت گرفت، اما این وعدهها نیز عملی نشدهاند. در عوض، نتانیاهو تهاجم زمینی گستردهای به غزه آغاز کرده است.
بنابراین، این تصور که ایرانیها اهرم اصلی خود را کنار بگذارند به امید آنکه متقابلاً امتیازاتی دریافت کنند، متکی بر سطحی از اعتماد و اطمینان به آمریکا است که صادقانه بگویم، در ۴۵ سال گذشته هرگز وجود نداشته است. وعدههای مربوط به رفع تحریمهای اولیه هم تصویر را چندان تغییر نمیدهند.
و حتی اگر توقف موقتی هم حاصل شود – که من بهشدت به آن شک دارم – فایدهی آن را درک نمیکنم، مگر اینکه هدف، ایجاد یک دام باشد. اگر دام نباشد، صرفاً توقفی موقت خواهد بود که شاید ترامپ بتواند آن را بهعنوان نقطهی قوت توافق جلوه دهد، اما صادقانه بگویم، این اقدام نه «محافل سیاست خارجی واشینگتن» را قانع میکند و نه برای کسانی خارج از آن محفل که بیشتر دغدغهی جلوگیری از جنگ، باز کردن مسیر تجارت جدید و ایجاد فرصتهای شغلی را دارند، معنای خاصی خواهد داشت.
نتیجه نهایی: هدف «غنیسازی صفر» همان چیزی است که بولتون و پمپئو دنبال میکردند، چون میدانستند که این مسیر به جنگ ختم خواهد شد. این موضوع امروز نیز همچنان صادق است.