اکوایران: اگر ترامپ واقعاً میخواهد چرخهی بیپایان شکست سیاستهای آمریکا در خاورمیانه را بشکند، این سفر به خلیج فارس بهترین زمان برای آغاز آن است.
به گزارش اکوایران، این هفته، رئیسجمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ، قرار است به پایتختهای سه شریک کلیدی آمریکا در خاورمیانه – قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی – سفر کند. هنوز مشخص نیست که او دقیقاً چه اهدافی را دنبال میکند. ممکن است در پی دستیابی به قراردادهای تسلیحاتی و جذب سرمایهگذاری در ایالات متحده باشد. شاید هم به دنبال منافع شخصی از طریق سرمایهگذاری کشورهای خلیج فارس در املاک ترامپ، صندوقهای سرمایهگذاری و رمزارزها باشد.
با این حال، بسیاری امیدوارند – و برخی دیگر نگرانند – که او اهدافی بلندپروازانهتر در سر داشته باشد. بهویژه این احتمال وجود دارد که محور اصلی این سفر ایران باشد، کشوری که دولت ترامپ در حال مذاکره با آن بر سر برنامه هستهایاش است. اما با توجه به ماهیت غیرقابل پیشبینی دولت ترامپ و اختلافات داخلی میان مشاوران کلیدی او، این سفر به همان اندازه که میتواند یک زمینهسازی برای توافق هستهای باشد، ممکن است به همان راحتی به مقدمهای برای جنگ با ایران تبدیل شود.
ترامپ و خلیج فارس
به نوشته فارن افیرز، رهبران کشورهای عربی خلیج فارس به انتخاب مجدد ترامپ امیدوار بودند. آنها در دوره نخست ریاستجمهوری او وضع خوبی داشتند و علاقه زیادی هم به جو بایدن نداشتند. (همین احساس در میان بسیاری از مردم عادی این کشورها نیز وجود داشت؛ کسانی که بایدن را مقصر تسهیل نابودی غزه توسط اسرائیل میدانستند.) محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، در دوره بایدن روابط نزدیکش را با ترامپ و اطرافیان او حفظ کرده بود و بایدن را با وعده احتمال عادیسازی روابط عربستان با اسرائیل امیدوار نگه داشت؛ هدفی که تا پیش از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، مهمترین اولویت دولتی بود که در سایر زمینهها از خاورمیانه فاصله گرفته بود.
اما اکنون، صد روز پس از آغاز دولت دوم ترامپ، رهبران منطقه دچار سردرگمی و نگرانی شدهاند. سیاستهای ترامپ در خاورمیانه شباهت زیادی به سیاستهای بایدن دارد؛ امری که با توجه به تلاش شدید این دولت برای دگرگونسازی ساختار حکومت فدرال و بازتعریف اتحادهای کلیدی آمریکا، مایه شگفتی است. سیاستهای ترامپ در قبال غزه و یمن، برای مثال، عملاً نسخهای خشنتر و کمتر محدودشده از همان سیاستهایی است که بایدن دنبال میکرد.
با این حال، شاید این مسئله چندان هم غیرمنتظره نباشد. پس از آنکه بایدن در سال ۲۰۲۱ جای ترامپ را گرفت، تقریباً تمامی سیاستهای خاورمیانهای ترامپ را ادامه داد: تمرکز بر گسترش توافقنامههای ابراهیم، عدم بازگشت به توافق هستهای ایران که ترامپ از آن خارج شده بود، پرهیز از پیگیری صلح اسرائیل-فلسطین، و بیتوجهی به اولویت دادن به مسائل حقوق بشر.
جایی که دو رئیسجمهور با یکدیگر تفاوت دارند، در سبک و میزان پیشبینیپذیری آنهاست. بایدن و تیمش قابل اعتماد و آشنا بودند، در حالی که رهبران منطقه میدانند ترامپ میتواند بدون هیچ هشدار قبلی نظرش را تغییر دهد. آنها نگراناند که تعرفههای تجاری ترامپ باعث رکود جهانی شود، که در این صورت، فروش نفت و تجارت از مسیر دریای سرخ و کانال سوئز آسیب خواهد دید. اظهارات جنجالی و اغراقآمیز ترامپ درباره غزه نیز آنها را نگران کرده است. و از همه مهمتر، نمیدانند که آیا او واقعاً در حال زمینهسازی برای یک دیپلماسی واقعی با ایران است یا در مسیر جنگ گام برمیدارد.
دستور کار
تصمیم برای بازدید از هر سه قدرت برجسته عربی خلیج فارس، و نه فقط عربستان سعودی، ظاهراً با هدف جلوگیری از بروز شکاف اتخاذ شده است. در سال ۲۰۱۷، ترامپ به عربستان سعودی سفر کرد و پس از بازگشت، پیامی در توییتر منتشر کرد که از انزوای قطر حمایت میکرد – در واقع چراغ سبزی برای عربستان، بحرین، مصر و امارات بود تا به بهانه حمایت قطر از گروههای اسلامگرا، این کشور را محاصره کنند. این محاصره باعث شکاف در شورای همکاری خلیج فارس شد و جنگهای نیابتی و رقابتهای سیاسی را در سراسر منطقه تشدید کرد. همچنین تلاش دولت ترامپ برای اعمال فشار حداکثری بر ایران از طریق تحریمهای شدید را با مشکل مواجه کرد، زیرا قطر مجبور شد برای تجارت و دسترسی به بازار جهانی بیشتر به ایران متکی شود.
مقدمات سفر ترامپ – اولین سفر خارجی او در دوره دوم ریاستجمهوریاش – عمدتاً بر مسائل اقتصادی متمرکز بوده است. ترامپ امیدوار است یک قرارداد تسلیحاتی ۱۰۰ میلیارد دلاری با عربستان سعودی امضا کند و سرمایهگذاریهای کشورهای خلیج فارس در اقتصاد آمریکا را افزایش دهد. دستکم سعودیها علاقه دارند بهعنوان شرکای اقتصادی دیده شوند؛ پس از انتخاب ترامپ، محمد بن سلمان از طرحی برای سرمایهگذاری ۶۰۰ میلیارد دلاری عربستان در ایالات متحده سخن گفت. اما در واقعیت، هرگونه تعهد سعودیها بیشتر جنبه نمادین خواهد داشت، چرا که این کشور با کاهش قیمت نفت و فشارهای اقتصادی داخلی دستوپنجه نرم میکند و کمتر به وعدههای خود در این زمینه عمل کرده است. ترامپ ممکن است به منافع شخصیاش هم توجه داشته باشد؛ بر اساس گزارش نیویورک تایمز، کسبوکارهای خانوادگی ترامپ میلیونها دلار از معاملات با شرکتهای مرتبط با دولتهای عربستان، قطر و امارات به دست آوردهاند.
ترامپ همچنین ممکن است از این سفر برای ترغیب کشورهای خلیج فارس به پایین نگه داشتن قیمت نفت استفاده کند. در دوران بایدن، عربستان سعودی علاقهای به کمک به ایالات متحده از طریق سیاستهای نفتیاش نشان نداد. با این حال، قیمت پایین نفت نیز برای ریاض خطرناک است، چرا که عربستان برای مدیریت بودجه و تحقق برنامههای توسعه بلندپروازانهاش به سطح خاصی از قیمت نفت نیاز دارد.
آمادگی برای صلح یا جنگ؟
سفر ترامپ شامل مسائل سیاسی منطقهای نیز خواهد بود، هرچند اهداف او در این حوزه بسیار مبهمتر هستند. دولتهای عربی نمیدانند که ایالات متحده از آنها خواهد خواست برای صلح با ایران آماده شوند یا برای جنگ. چنین سطحی از عدم قطعیت، غیرمعمول است. بخشی از مشکل به این برمیگردد که دولت ترامپ دچار کمبود نیرو و ناکارآمدی است و مواضع متفاوتی از سوی اعضای آن شنیده میشود.
مهمترین مسئله، البته، ایران است. زمانی که ترامپ در سال ۲۰۱۷ به عربستان سعودی سفر کرد، رهبران سعودی و اماراتی مشتاق بودند دیپلماسی دوران اوباما را کنار بگذارند و رویکردی تقابلیتر نسبت به تهران اتخاذ کنند. اما از آن زمان، نگرش آنها تغییر کرده است. در سال ۲۰۱۹، حوثیها در یمن به یک پالایشگاه نفتی در عربستان حمله کردند و بهطور موقت عرضه جهانی نفت را شش درصد کاهش دادند. زمانی که دولت ترامپ تصمیم گرفت در واکنش به این حمله از نیروی نظامی استفاده نکند، رهبران خلیج فارس شوکه شدند؛ چرا که راهبرد امنیتی آنها سالها بر تضمینهای نظامی آمریکا استوار بود. ایالات متحده همچنین با واکنشی محدود به حمله حوثیها به امارات در سال ۲۰۲۲، بار دیگر رهبران خلیج فارس را ناامید کرد. این اتفاقات به آنها یادآوری کرد که در صورت وقوع جنگ منطقهای، نخستین هدف خواهند بود و احتمالاً باید بهتنهایی از خود دفاع کنند. در حالی که اسرائیل مشتاق است ایالات متحده به ایران حمله کند، کشورهای خلیج فارس بهتدریج به جریانی ضد جنگ در منطقه تبدیل شدهاند.
در سالهای اخیر، ریاض با میانجیگری چین به آرامی روند آشتی با ایران را در پیش گرفته، روابط دیپلماتیک را از سر گرفته و تلاش کرده مانع از تشدید تنشهای منطقهای شود. رهبران خلیج فارس از تضعیف محور منطقهای ایران خشنودند. اما برخلاف اسرائیل، آنها معتقد نیستند که منافعشان با حمله به تهران تأمین میشود. اگر ترامپ وارد جنگ با ایران شود، کشورهای خلیج فارس حداقل بدون دریافت امتیازات بزرگ، با او همراهی نخواهند کرد.
با وجود لفاظیهای تند و تشدیدهای نظامی، ترامپ همواره نسبت به ورود به یک جنگ بزرگ دیگر در خاورمیانه تردید داشته است. او بیشتر چهرههای ضدایران دولت اولش را کنار گذاشته و به یک فرستاده ویژه اختیار داده تا برای توافق جدید هستهای با تهران مذاکره کند. از آنجا که چنین توافقهایی نیازمند کار دقیق و صبر فراواناند، بعید است دولت ترامپ بتواند آن را به سرانجام برساند. برخی مقامات دولت ترامپ خواهان توقف کامل غنیسازی اورانیوم توسط ایران هستند – درخواستی که عملاً باعث شکست مذاکرات خواهد شد. اگر مذاکرات شکست بخورد، ممکن است مسیر بهسوی درگیری هموار شود، چیزی که ترامپ مدعی است خواهانش نیست. با این حال، او تاکنون بر دیپلماسی پافشاری کرده، حتی با وجود مخالفتهای اسرائیل. توافقی جدید با ایران میتواند گام بزرگی در جهت ثبات منطقه و کاهش خطر جنگ باشد.
توافقی کمخریدار
ترامپ «توافقات ابراهیم» را یکی از بزرگترین دستاوردهای دیپلماتیک دوره اول خود میداند و بدون شک دوست دارد در جریان این سفر اعلام کند که عربستان سعودی نیز به آن پیوسته است – بهویژه برای اینکه نشان دهد کاری کرده که بایدن نتوانست. اگر جنگ غزه نبود، احتمالاً محمد بن سلمان با عادیسازی روابط با اسرائیل بهعنوان هدیهای برای آغاز دوره دوم ترامپ موافقت میکرد.
اما تلفات روزانه و وحشتناک حمله اسرائیل به غزه، عادیسازی را به مسألهای بسیار دشوار بدل کرده است. کشتار در غزه تأثیر مخربی بر نگاه اعراب به اسرائیل و ایالات متحده گذاشته و بیشک قیمت مورد نظر بن سلمان برای توافق را بالاتر برده است. او احتمالاً برای امضای توافق با اسرائیل، خواستار تضمین امنیتی رسمی از سوی آمریکا، فروش تسلیحات، و پیشرفت در مسیر تشکیل کشور فلسطین خواهد شد – البته اگر هنوز تمایلی به این توافق داشته باشد. حتی در این صورت نیز تضمینهای آمریکا ممکن است کافی نباشد، چرا که ترامپ خود تعهد ایالات متحده به متحدانش را زیر سؤال برده است.
رهبران عرب همچنین نگران هدف نهایی اسرائیل (و ترامپ) درباره غزه و کرانه باختریاند. در فوریه، ترامپ پیشنهاد کرد که بیش از دو میلیون فلسطینی ساکن غزه بهطور «موقت» اخراج شوند تا این منطقه را به «ریویرای خاورمیانه» تبدیل کند. این طرح، بیشتر رهبران عرب را وحشتزده کرد، نه فقط از منظر انسانی، بلکه به این دلیل که ورود انبوه آوارگان فلسطینی، کشورهای میزبان عرب را بیثبات خواهد کرد. قطر نگران آن است که در صورت شکست مذاکرات اسرائیل و حماس، توسط اسرائیل بهعنوان مقصر معرفی شود. امارات نیز نگران است که واشنگتن آن را مسئول تأمین هزینه بازسازی غزه کند. و همه دولتهای عرب نگران آناند که ادامه جنگ باعث افراطی شدن مردم خودشان شود.
نتانیاهو تهدید کرده است که اگر تا ۱۵ مه (مصادف با سفر ترامپ به خلیج فارس) آتشبسی برقرار نشود، غزه و ساکنان آن را بهطور کامل نابود خواهد کرد. دیدار رهبران عرب با ترامپ در آستانهی آغاز عملیات اسرائیل، این خطر را دارد که آنها در نگاه افکار عمومی، شریک جنایات علیه غزه جلوه کنند. اما در عین حال، آنها امیدوارند بر رئیسجمهوری تأثیر بگذارند که اغلب به نظر میرسد آخرین کسی که با او صحبت کرده، بیشترین نفوذ را بر نظرش دارد.
رهبران عرب همچنین نگران گسترش حملات اسرائیل به سوریه هستند. اسرائیل منطقه حائل بزرگی را در جنوب غرب سوریه به تصرف درآورده و از ماه دسامبر و سقوط بشار اسد، صدها نقطه در خاک سوریه را بمباران کرده است. بیشتر دولتهای عربی، حتی آنهایی که نسبت به اسلامگرایان بدبیناند، به حمایت از دولت جدید سوریه متمایل شدهاند، به امید آنکه ثبات را به کشوری بازگردانند که پس از ۱۳ سال جنگ داخلی، ویران شده است. رهبران عرب اکنون میخواهند بدانند آیا ایالات متحده ترجیح میدهد سوریهای باثبات و یکپارچه، حتی تحت رهبری نیروهای سابق جهادی، وجود داشته باشد یا سوریهای خشونتبار و چندپاره.
توافقی «بلندتر و قویتر»؟
احتمال زیادی وجود دارد که ترامپ در این سفر دستاورد چندانی جز امضای چند قرارداد تسلیحاتی نداشته باشد. اما او باید هدفی بزرگتر در سر داشته باشد. ترامپ باید از این فرصت استفاده کند تا بهروشنی اعلام کند که قصد دارد توافقی هستهای و سیاسی با ایران به دست آورد. چنین توافقی میتواند از نرمش موقت ایران بهره بگیرد و این کشور را در چارچوب نظم جدیدی در منطقه جای دهد.
این توافق با حالوهوای کنونی منطقه همراستا خواهد بود: کاهش خطر جنگ اسرائیل با ایران، عادیسازی روابط ایران با کشورهای خلیج فارس، و مهار متحدان ایران در منطقه – از جمله حزبالله، حوثیها، و شورشیان تازهظهور طرفدار اسد در سوریه. اگر ترامپ بتواند به توافقاتی برسد که چیزی بیش از برنامه هستهای ایران را در بر گیرد، خواهد توانست ادعا کند که توافقی بهتر از آنچه باراک اوباما به دست آورد، حاصل کرده است.
اما دیپلماسی ترامپ در قبال ایران با حمایت کامل او از اقدامات نظامی اسرائیل همراه شده است. به نظر میرسد که دولت ترامپ بلندپروازی اسرائیل برای بازسازی نظم منطقهای از راه زور نظامی را پذیرفته است. اگر بهای رضایت اسرائیل به یک توافق هستهای با ایران (بهجای حملهی یکجانبه به تأسیسات هستهای) صدور مجوز از سوی ایالات متحده برای تکمیل نابودی غزه و شاید حتی الحاق کرانه باختری باشد، آثار تثبیتکنندهی هرگونه توافقی با ایران دیری نخواهد پایید. یک توافق تازه با ایران باید بر پایهی یک نظم منطقهای بازطراحیشده بنا شود؛ نظمی که در کمترین حالت باید شامل آتشبسی پایدار در غزه، ورود گسترده کمکهای بشردوستانه به این منطقه، و مسیری واقعبینانه بهسوی تشکیل کشور فلسطین باشد.
چنین چشماندازی با در نظر گرفتن ترکیب نیروها، روندهای تصمیمگیری، و ترجیحات دولت ترامپ بسیار دور از دسترس بهنظر میرسد. ترامپ ظاهراً به دنبال یک نظم منطقهای است که بر زور و معاملهگری استوار باشد، نه بر مشروعیت یا شراکت. او قدرت نرم آمریکا و حضور غیرنظامی ایالات متحده در منطقه را بهشدت تضعیف کرده و حمایت از برنامهی اسرائیل برای تخلیه جمعیتی و الحاق غزه، افکار عمومی در خاورمیانه را بهشدت ملتهب خواهد کرد و این خشم با توافقی هستهای با ایران فروننخواهد نشست. اگر ترامپ واقعاً میخواهد چرخهی بیپایان شکست سیاستهای آمریکا در خاورمیانه را بشکند، این سفر به خلیج فارس بهترین زمان برای آغاز آن است.