گسترش انرژیهای پاک در جهان، هرچند از نظر زیستمحیطی مثبت است، اما از منظر امنیت انرژی معادلهای پیچیده دارد.
به گزارش اکوایران، در بیشتر دوران مدرن، کنترل یا اختلال در جریان انرژی یکی از کارآمدترین ابزارهای قدرت جهانی بوده است. در جنگ جهانی اول، دریادار بریتانیایی رجینالد بیکن با غرور اعلام کرد که محاصرهی نفتی آلمان توسط نیروی دریایی سلطنتی، عامل اصلی فروپاشی ارتش آن کشور بود. چند دهه بعد، ژوزف استالین پیروزی متفقین را به توان ارتش سرخ در محروم کردن هیتلر از دسترسی به میادین نفتی قفقاز نسبت داد. و در سال ۱۹۷۳، تحریم نفتی اعراب، که بهای نفت را تقریباً ۳۰۰ درصد بالا برد و صفهای طولانی خودروها را در پمپبنزینهای آمریکا رقم زد، به یادی پاکنشدنی در حافظهی سیاسی غرب بدل شد.
اما طی نیمقرن پس از آن، استفاده از انرژی به عنوان ابزار اجبار ژئوپلیتیکی رو به افول گذاشت. تجربهی ویرانگر تحریم نفتی اعراب، تولیدکنندگان و مصرفکنندگان را متقاعد کرد که ثبات بازار از هر سلاحی مؤثرتر است. کشورهای مصرفکننده بهدنبال تنوعبخشی به منابع انرژی و ایجاد بازارهای شفاف جهانی رفتند و تولیدکنندگان نیز به این نتیجه رسیدند که استفادهی سیاسی از نفت، بیش از آنکه سودآور باشد، بازدارندهی رشد اقتصادی است. فروپاشی شوروی و شتاب جهانیشدن در دهههای بعد، ادغام بازارها را عمیقتر کرد. حتی بحرانهایی چون جنگ خلیج فارس، سقوط مالی ۲۰۰۸ و همهگیری کووید-۱۹ نیز این اطمینان را تغییر نداد: انرژی، هرچند گران، همواره در دسترس خواهد بود. اما این احساس امنیت اکنون فرو ریخته است. در ادامه بخش دوم و پایانی یادداشت نشریه فارن افیرز با عنوان «بازگشت سلاح انرژی» را میخوانید. بخش اول این یادداشت پیشتر منتشر شد.
انرژی پاک: شمشیری دولبه
گسترش انرژیهای پاک در جهان، هرچند از نظر زیستمحیطی مثبت است، اما از منظر امنیت انرژی معادلهای پیچیده دارد. افزایش تولید برق از منابع بادی، خورشیدی و دیگر منابع نو به متنوعتر شدن سبد انرژی کشورها کمک کرده و وابستگی به سوختهای فسیلی را کاهش داده است. با این حال، همین گذار به سوی برق و الکترونیکی شدن اقتصاد، آسیبپذیریهای جدیدی را بهوجود میآورد. طبق برآورد آژانس بینالمللی انرژی، سهم برق از کل مصرف انرژی جهان از حدود ۲۰ درصد امروز به ۲۵ درصد در سال ۲۰۳۵ خواهد رسید. این رشد ناشی از سه عامل اصلی است: تقاضای عظیم مراکز داده و هوش مصنوعی، افزایش مصرف کولرهای گازی، و گسترش خودروهای برقی و صنایع سنگین.
از یک سو، برق میتواند کشورها را از وابستگی به واردات نفت و گاز رها کند، زیرا بسیاری از کشورها قادرند برق خود را از منابع داخلی تولید کنند. اما از سوی دیگر، هرجا که خطوط انتقال برق از مرزها میگذرند، خطر جدیدی پدیدار میشود. برخلاف نفت، برق را نمیتوان انبار کرد یا از منابع دیگر جایگزین گرفت؛ در نتیجه واردکنندگان برق، در برابر اختلال یا حمله، آسیبپذیرترند. گذار جهانی به انرژی پاک، هرچند تنوعبخش و کمکربن است، اما خود میتواند شکلهای تازهای از سلاحسازی را به وجود آورد.

اما بزرگترین تهدید، تمرکز بیسابقهی زنجیرهی تأمین انرژی پاک در دستان چین است. از ۲۰ مادهی حیاتی برای فناوریهای انرژی، چین در ۱۹ مورد تولیدکنندهی نخست است و بیش از ۷۰ درصد ظرفیت پالایش جهانی این مواد را در اختیار دارد. تسلط پکن بر تولید باتری، پنل خورشیدی و توربین بادی نیز چشمگیر است – تا ۹۵ درصد تولید آندهای باتری و بیش از ۸۰ درصد ظرفیت ساخت پنلهای خورشیدی جهان در چین انجام میشود.
چنین تمرکزی، همانطور که در بحرانهای ۲۰۱۰ (تحریم صادرات عناصر نادر خاکی به ژاپن) و ۲۰۲۴–۲۰۲۵ (محدودیت صادرات گرافیت و فلزات حیاتی به آمریکا) دیده شد، بهراحتی میتواند ابزار فشار ژئوپلیتیکی شود. اگر در آینده تنش بر سر تایوان بالا بگیرد، چین میتواند با کنترل بازار مواد حیاتی یا صادرات تجهیزات انرژی پاک، هزینههای اقتصادی سنگینی بر غرب تحمیل کند – نه فقط در بخش انرژی، بلکه همچنین در صنایع دفاعی و فناوری.
در کنار تسلط صنعتی چین، تهدید زیرساختی نیز افزایش یافته است. گزارش افبیآی در ۲۰۲۴ از نفوذ گستردهی هکرهای دولتی چینی به شبکههای برق آمریکا، زنگ خطر تازهای بود. شبکههای برق، بهویژه در عصر هوش مصنوعی و تولید پیشرفته، به هدفی استراتژیک برای حملات سایبری بدل شدهاند. هرگونه اختلال در این سیستمها، بهویژه در زمان اوج مصرف، میتواند خسارات اقتصادی عظیمی وارد کند.
شبکههای برق، بهویژه در کشورهای صنعتی، هدفی جذاب برای جنگ سایبری و خرابکاری هستند. از آنجا که برق مهمترین ورودی انرژی در صنایع پیشرفته محسوب میشود، اختلال در شبکه میتواند ضربهای سهمگینتر از قطع صادرات نفت وارد کند. افزایش نیاز به برق، نوسانهای دمایی شدید، و رشد سریع انرژیهای تجدیدپذیر همگی فشار بیشتری بر شبکهها وارد میکنند و فرصتهای طلایی برای حمله ایجاد میکنند. از این رو، امنیت انرژی در قرن بیستویکم تنها به معنای تضمین عرضه فیزیکی نیست، بلکه مستلزم مقاومسازی زیرساختهای دیجیتال و شبکههای برق در برابر تهدیدات نوین است.
مسیرهای تابآوری
در چنین محیطی، سیاستگذاران باید درک تازهای از امنیت انرژی و سیاست خارجی داشته باشند. دوران اعتماد مطلق به بازار پایان یافته و دولتها ناچارند فعالانه از شهروندان و صنایع در برابر نوسانات ناشی از سلاحسازی انرژی محافظت کنند. نخستین گام، کاهش وابستگی به واردات پرریسک و افزایش بهرهوری است. کشورهای غنی از منابع میتوانند تولید داخلی را تقویت کنند، اما اتکای کامل به خود نیز توهمی بیش نیست. حتی ایالات متحده، با وجود تولید بیشتر از مصرف، بهدلیل واردات و صادرات گسترده، در برابر نوسانات بازار جهانی مصون نیست. امنیت واقعی نه در تولید بیشتر، بلکه در مصرف کمتر نهفته است.
برای اروپا و شرق آسیا، مسیر امنتر در الکتریسیتهی بومی است؛ انرژی حاصل از خورشید، باد، هستهای یا زمینگرمایی. البته زنجیرهی تأمین انرژی پاک نیز ریسک دارد، اما این ریسک با ریسک نفت و گاز تفاوت ماهوی دارد: اختلال در تأمین مواد معدنی یا باتریها، چراغها را خاموش نمیکند، بلکه فقط پروژهها را کند و گرانتر میکند. و چون تولید صنعتی را میتوان تقریباً در هر کشوری بومیسازی کرد، این تهدید با گذشت زمان قابل مدیریت است.
بر این اساس، ایالات متحده و دیگر اقتصادهای پیشرفته باید در عقبنشینی خود از سرمایهگذاری در شبکهی برق، تولید انرژی پاک و کارخانههای ساخت باتری بازنگری کنند. امنیت انرژی آینده، بیش از هر چیز در تنوع زنجیرهها و بومیسازی فناوریها است. همزمان، دولتها باید زیرساختهای انرژی را در برابر حملات فیزیکی و سایبری مقاوم کنند، شبکههای برق را بهینه سازند، دورههای اوج مصرف را مدیریت کنند، و ذخایر راهبردی از مواد حیاتی و گاز طبیعی ایجاد کنند، مشابه نقشی که ذخیرهی استراتژیک نفت برای دههها ایفا کرده است.
با وجود نگرانیها، باید میان ریسکهای نفت و گاز و خطرات زنجیره انرژی پاک تفاوت قائل شد. اگر چین از زنجیره تأمین باتری یا مواد معدنی به عنوان ابزار فشار استفاده کند، جهان با بحران انرژی فوری مواجه نخواهد شد؛ چراغها خاموش نمیشوند و خودروها متوقف نمیگردند. پیامد چنین اقدامی افزایش هزینهها و کند شدن توسعه فناوریهای پاک خواهد بود – یک چالش اقتصادی، نه بحرانی حیاتی. برخلاف تولید نفت، که به شانس زمینشناسی وابسته است، ظرفیت ساخت و تولید تجهیزات انرژی پاک را میتوان در بسیاری از کشورها ایجاد کرد. بنابراین، حتی اگر پکن بخواهد صادرات برخی مواد را محدود کند، کشورها در میانمدت میتوانند ظرفیتهای بومی خود را گسترش دهند.

به موازات آن، کشورها باید سیاستهای چندلایهای برای مقاومسازی اقتصاد خود در برابر سلاحسازی انرژی اتخاذ کنند. این سیاستها میتواند شامل تسهیل سرمایهگذاری داخلی در اکتشاف و تولید مواد معدنی حیاتی از طریق یارانهها و حذف موانع بوروکراتیک؛ گسترش تولید صنعتی بومی در فرآوری و ساخت تجهیزات انرژی؛ تنوعبخشی جغرافیایی از طریق سرمایهگذاری در معادن آفریقا و آمریکای لاتین؛ تقویت امنیت سایبری و فیزیکی شبکههای برق و مدیریت هوشمند دورههای اوج مصرف؛ ایجاد ذخایر اضطراری برای گاز طبیعی و مواد معدنی حیاتی، مشابه ذخایر راهبردی نفتی ایالات متحده باشد.
چنین اقداماتی میتواند به کشورها کمک کند تا در برابر شوکهای آینده آمادهتر باشند و از وابستگی بیش از حد به یک تأمینکننده یا مسیر واحد بپرهیزند. در این فضای پرآشوب، نقش دولتها در بازار انرژی نیز در حال بازتعریف است. در گذشته، اعتماد به بازارهای جهانی و همکاری بینالمللی اصل اساسی بود. اما امروز، بسیاری از دولتها ناچارند برای تضمین امنیت انرژی خود وارد عمل شوند – حتی اگر این به معنای نوعی بازگشت به سرمایهداری دولتی باشد.
نمونهای از این روند، سرمایهگذاری مستقیم دولت ترامپ در یک شرکت استخراج عناصر نادر در خاک آمریکا بود. چنین مداخلاتی میتواند گاه ضروری و حتی مؤثر باشد، اما خطرات خود را نیز دارد: سیاسی شدن تصمیمات صنعتی، فساد در تخصیص منابع، و بیثباتی در فضای سرمایهگذاری خصوصی. بنابراین، کشورها باید میان ضرورت دخالت دولت و حفظ کارایی بازار موازنهای دقیق برقرار کنند. دخالت بیش از حد میتواند به اتلاف منابع و کاهش نوآوری منجر شود، اما غفلت نیز کشورها را در برابر فشارهای خارجی بیدفاع میگذارد.
حفاظت از امنیت انرژی در این دوران، مستلزم شجاعت سیاسی و هزینههای هنگفت است. با توجه به بدهیهای سنگین دولتها و محدودیتهای مالی، اجرای برنامههای بزرگ برای نوسازی زیرساختهای انرژی دشوار خواهد بود. اما چنانکه گزارش تأکید میکند، در جهانی پرتنش، تکیه بر ارزانترین منابع انرژی دیگر تضمینی برای ثبات نیست. کشورها باید منابع مطمئنتر را – حتی اگر گرانتر باشند – برگزینند و زیرساختهای مقاومتری بسازند.
چنین تغییر جهتی بیتردید موجب افزایش قیمت انرژی در کوتاهمدت خواهد شد، اما در بلندمدت تابآوری و استقلال بیشتری به ارمغان میآورد. در عین حال، نقش پررنگتر دولت در بخش انرژی میتواند فرصتهای تازهای برای سرمایهگذاری ایجاد کند، گرچه برای بخش خصوصی به معنای فضای پرریسکتر و غیرقابلپیشبینیتر است.
پیوند ناخواسته انرژی پاک و سیاست قدرت
جالب آنکه تهدید فزاینده سلاحسازی انرژی میتواند بهطور ناخواسته به موتور محرکه گذار به انرژی پاک بدل شود. در فضای رقابت ژئوپلیتیکی کنونی، امنیت انرژی و اهداف اقلیمی بیش از هر زمان دیگری در یک مسیر مشترک قرار گرفتهاند. برای نمونه، حتی طرفداران «برتری انرژی» به سبک ترامپ – که در گذشته بر گسترش نفت و گاز تأکید داشتند – اکنون میتوانند با مدافعان انرژی پاک بر سر یک هدف همنظر باشند: کاهش وابستگی به واردات و تقویت تولید داخلی در همه حوزهها، از سوخت فسیلی تا باتری و انرژی خورشیدی.
امنیت انرژی ایالات متحده در نهایت نه با حفاری بیشتر، بلکه با مصرف کمتر و تنوعبخشی به فناوریهای انرژی تضمین میشود. در جهانی که نفت همچنان در بازاری بیثبات قیمتگذاری میشود، حفاظت از اقتصاد کشورها مستلزم آن است که این کشور هم تولید بیشتری داشته باشد و هم کمتر مصرف کند. در نهایت، ظهور دوباره سلاح انرژی تهدیدی واقعی است، اما میتواند حامل فرصتی تاریخی نیز باشد. اجبار به تضمین امنیت انرژی ممکن است انگیزهای نیرومندتر از دغدغههای زیستمحیطی برای تسریع در گذار به انرژی پاک باشد.
جهان در آستانه دورهای قرار دارد که در آن رقابت قدرتها، تمرکز منابع و شکنندگی زنجیرههای تأمین، انرژی را به عرصهای از زورآزمایی ژئوپلیتیکی بدل کرده است. در چنین جهانی، امنیت انرژی دیگر صرفاً به معنای «دسترسی» نیست؛ بلکه نیازمند چابکی، تنوع، تابآوری و نوآوری است. شاید بتوان گفت اگر قرن بیستم با نفت تعریف شد، قرن بیستویکم با برق، داده و مواد معدنی حیاتی تعریف خواهد شد و کشورهایی که از هماکنون برای محافظت از این منابع نوین برنامهریزی کنند، قدرتهای واقعی آینده خواهند بود.
