هر دو گل، در نیمه دوم به ثمر رسید و به این ترتیب پرسپولیس بدون گشودن دروازه حریف خود در نیمه نخست به رختکن رفت؛ این یعنی ثبت رکورد شش نیمه پیاپی گل نزدن! خبر بدتر این که قرمزها اصلا حریص بردن هم نبودند و به نظر میرسید از همان نتیجه مساوی رضایت دارند؛ چه این که اواخر بازی فشار نمیآوردند و تقریبا کل اوقات تلفشده در اختیار گلگهر بود.
نقش پررنگ هاشمیان
این پرسپولیس قطعا مشکلات فنی بسیار زیادی دارد و کار به جایی رسیده که پس از فقط شش بازی، امروز خیلیها از وحید هاشمیان قطع امید کردهاند. سرمربی سرخها اگرچه در نشستهای خبری به طور بیوقفه از عملکرد شاگردانش ابراز رضایت میکند، اما در زمین واقعا خبری نیست و هواداران کلافه هستند. پرسپولیس سردرگم است و با این روند، حتی اگر مصدومان تیم هم برسند، باز هیچ تضمینی نیست که سرخپوشان عاقبت به خیر شوند. استفاده مکرر و بیمنطق از بازیکنان در پستهای غیرتخصصی، یکی از اشکالات آشکار هاشمیان بوده که به هیچ عنوان هم زیر بار آن نمیرود.
به عنوان مثال هاشمیان در تمام مسابقات این فصل فرشاد احمدزاده را در پست دفاع چپ به میدان فرستاده، درحالیکه میلاد محمدی –خوب یا بد- بازیکن تخصصی آن پست است و حتی احتمال دارد در جامجهانی فیکس باشد. عجیبتر این که تقریبا در تمام مسابقات، هاشمیان از میانههای نیمه دوم میلاد را به زمین میفرستد! خب فایده این کار چیست، جز سوزاندن یک تعویض تیم؟ در مثالی دیگر، درحالیکه سرخپوشان در محاصره انبوهی از وینگرها هستند، هاشمیان از بازیکنی مثل محمد خدابندهلو در این پست استفاده میکند که جای تعجب دارد.
درویش؛ داستان کهنه
دوشادوش سرمربی و حتی بیش از او، مدیرعامل باشگاه هم به شدت تحت فشار انتقادات قرار دارد. رضا درویش مدتهاست که از هواداران معترض پرسپولیس شعار «حیا کن، رها کن» میشنود و خم به ابرو نمیآورد. حتی گفته میشود در جریان بازی با گلگهر، بوقچیهای رسمی پرسپولیس به عمد از بلندگوهای پرسر و صدا استفاده کردهاند تا شعارهای اعتراضی هواداران به گوش کسی نرسد! شاید تا پیش از این، عملکرد درویش در پرسپولیس خیلی خاکستریتر بود و در مقابل نقاط سیاه، میشد به بخشهای روشنی هم اشاره کرد. با این حال امروز کفه اشتباهات به شدت سنگینتر شده است.
مردی که ثبات را به هم زد
درحالیکه ثبات نیمکت پرسپولیس یکی از بزرگترین اسرار موفقیت این تیم در یک دهه گذشته بود، درویش این آرامش را کاملا به هم زد و نیمکت قرمزها را پس از جدایی یحیی گلمحمدی، به محله برو بیا تبدیل کرد. یک مدت اوسمار سرمربی تیم بود که درویش در حفظ او ناکام ماند. پس از آن نوبت به گاریدو، کریم باقری و اسماعیل کارتال رسید که هر کدام مدت کوتاهی سرمربی پرسپولیس باشند و حالا هم وحید هاشمیان این سمت را بر عهده دارد، درحالیکه صادقانه باید گفت کمی دور از انتظار به نظر میرسد که دوران مربیگری وحید در پرسپولیس هم چندان به درازا بکشد. همه اینها در حالی است که بعد از اوسمار، درویش مثلا فرصت داشت دراگان اسکوچیچ را بیاورد، اما سر قیمت به توافق نرسیدند؛ در نتیجه مربی کروات به تراکتور رفت، دو جام آورد و هنوز هم سرمربی همین تیم است.
کارنامه درویش البته پر از خرده گافهای دیگری هم هست. مثلا در همین تابستان میشود به جذب شبههناک مجتبی فخریان یا جدایی وحید امیری، آن هم با پرداخت غرامت چشمگیر اشاره کرد. از همه بدتر اما داستان سردار دورسون بود؛ فورواردی که در آخرین ساعات نقلوانتقالات به زور ۴۰۰ هزار دلار به او دادند تا رضایت به جدایی بدهد و در نهایت هم نتوانستند کسی را جایگزین او کنند. به این ترتیب حالا علی علیپور یکه و تنها در خط حمله پرسپولیس باقی مانده و همه گلهای کمتعداد سرخپوشان را هم خودش زده است!
این همه اصرار چرا؟
مجموعه این موارد نشان میدهد شاید زمان خداحافظی رضا درویش با پرسپولیس رسیده باشد؛ مدیری که پارسال هم در مقطعی استعفا داد، اما در نهایت ماندگار شد. پرسش اینجاست که وقتی این حجم از عدم مشروعیت وجود دارد، مدیر چه کاری میتواند از پیش ببرد؟ حقیقتا ادامه فعالیت در این فضا، چه لطفی دارد که دوستان دل نمیکنند؟