روزنامه اعتماد نوشت: حتی اگر حجم صادرات فلفل دلمهای در آن مقطع نه حدود 20 میلیون دلار اعلامی که ۲میلیون دلار بود، طرح این موضوع در مذاکرات روسای جمهور ایران-روسیه یک کار خوب بوده است. همانگونه که در دیگر دولتهای کشور هم در مذاکرات خارجیشان اینگونه عمل کرده و میکنند و اساسا این نوع از موضوعات باید نه در حاشیه مذاکرات که در متن آن قرار گیرد.
![]()
«فلفل دلمهای و دیپلماسی اقتصادی» عنوان یادداشت روزنامه اعتماد به قلم مهدی علیخانی است که در آن آمده؛ معاون دیپلماسی اقتصادی وزارت امور خارجه در دولت قبل، اخیرا در یک برنامه خبری تلویزیون از مذاکره رییسجمهور فقید با ولادیمیر پوتین درباره صادرات فلفل دلمهای به روسیه خبر داد. بازخورد این خبر به واسطه اینکه حجم این صادرات محدود خوانده شد یا اینکه اولویتهای مهمتری در روابط وجود داشته یا اساسا جنس موضوع مذاکره کم ارزش بوده، با نقدها و البته کنایههای زیادی در فضای مجازی همراه شده است. فارغ از اینکه گوینده این خبر کیست و کدام رییسجمهور و در ارتباط با چه کشوری و در میان چه اولویتهایی این موضوع را در مذاکره مطرح کرده، این واکنشهای منفی عجیب است. مهمترین ابزار برای پیگیری و تحقق اهداف اقتصادی بهویژه در ارتباط با ورای مرزها و مقولاتی چون صادرات کالا یا خدمات، استفاده از ظرفیت سیاست خارجی است و به این دلیل مفهوم دیپلماسی اقتصادی مطرح و اکنون این مدل از دیپلماسی در جهان محور و هدف غایی از مراودات کشورهای توسعه یافته، نوظهور و حتی در حال توسعه شده است. نظم رئالیستی منطقه غرب آسیا، نوع مناسبات میان کشورهای این منطقه و بحرانهای بالقوه و بالفعل موجود و اولویتها و اهداف بعضا متعارض سیاست خارجی باعث شده تا تعاملات اقتصادی میان کشورهای منطقه از جمله ایران فرع بر دستورکار سیاسی و امنیتی باشد. هر چند این روند در دهه اخیر به شکل حیرتآوری بهویژه در میان اعراب خلیجفارس تغییر کرده و چرخشی بزرگ به سمت اولویتهای اقتصادی اتفاق افتاده است. درست است که ایران به لحاظ سیاست خارجی و امنیتی و از جمله مساله تحریم، شرایط متفاوت و فرصتهای محدودتری نسبت به سایر کشورهای پیرامون خود برای پیگیری اهداف اقتصادی دارد، اما این به معنای نادیده گرفتن ابزارهای دیپلماسی اقتصادی نیست. باید برای رفع چالشهای کلان سیاست خارجی از تحریم یا خروج از شرایط تعلیق صلح / جنگ تدبیر میشد با بشود و این اصلیترین اولویت دولت گذشته یا کنونی بوده و هست، اما پیشبرد این دیپلماسی در شرایط «محدودیت» در جهت حفظ تجارت خارجی برای ارزآوری از طریق صادرات و تامین نیازها و مواد اولیه از طریق واردات که البته با دشواری همراه است اهمیت و ضرورت دارد. در شرایط «گشایش» نیز این امر با ارتقای حجم تجارت خارجی، جذب سرمایهگذاری خارجی، امکان پیوند با کریدورهای حملونقل و انرژی، همکاریهای اقتصادی در حوزههای نوپدید و در نهایت فراهم ساختن بستر برای فعالیت بخش خصوصی، در خدمت توسعه ملی قرار میگیرد.
اگر بخواهم به بهانه این یادداشت برگردم، حتی اگر حجم صادرات فلفل دلمهای در آن مقطع نه حدود 20 میلیون دلار اعلامی که ۲میلیون دلار بود، طرح این موضوع در مذاکرات روسای جمهور ایران-روسیه یک کار خوب بوده است. همانگونه که در دیگر دولتهای کشور هم در مذاکرات خارجیشان اینگونه عمل کرده و میکنند و اساسا این نوع از موضوعات باید نه در حاشیه مذاکرات که در متن آن قرار گیرد.
بنابراین اینکه برای صادرات محصولات داخلی بازارگشایی و رفع مانع یا در این سطوح مشکلات شرکتهای خصوصی را موردی طرح و احیانا حل کرد عین پیشبرد دیپلماسی اقتصادی و فراتر از آن وظیفه مقامات عالی است. میتوان نسبت به برخی رویکردها یا جابهجایی اولویتهای سیاست خارجی در دولت پیشین نقد داشت و نگارنده خود در این زمینه یادداشتهای متعددی دارد، اما نباید کار خوب را بد جلوه داد یا به این نوع مذاکرات بهگونهای واکنش داد که دولتیها از پیگیری چنین روندی و بیان آن ابا یا شرم کنند.