اکوایران: در کشوری که انتخابات دموکراتیک ندارد، میلیونها نفر در سالهای اخیر با پاهایشان رأی دادهاند: جزیره شاهد بزرگترین موج مهاجرت از آغاز انقلاب کوبا بوده و از سال ۲۰۲۲ تاکنون حدود 5/2 میلیون نفر از جمعیت خود را از دست داده است.
به گزارش اکوایران، در میانهٔ سال ۲۰۲۵، کوبا در واقع به دو کوبا تقسیم شده است: یکی را میتوان مثلاً از «برج کِی توصیف کرد، هتل لوکس ۴۱ طبقهای با ۶۰۰ اتاق که ۱۵۵ متر ارتفاع دارد و امسال در محلهٔ وِدادو هاوانا افتتاح شده است. مدیریت آن بر عهدهٔ شرکت اسپانیایی ایبرواستار است و به غول اقتصادی نیروهای مسلح کوبا، گائسا، تعلق دارد.
به نوشتۀ لورِنا آرویو در اِل پاییس، از سکوی تماشای طبقهٔ ۳۲ این آسمانخراش ــکه رستوران و استخر بزرگی دارد و هر دو در بعدازظهر اواخر ژوئیه خالی بودندــ میتوان زیبایی شهری را دید که گویی زمان در آن متوقف مانده است: سینمای افسانهای یارا، بستنیفروشی کوپلیا، هتلهای هاوانا لیبره و ناسیونال. و در پسزمینه ــدر میان مرکز تاریخی پر از ساختمانهای در حال فروپاشیــ ساختمان کنگرهٔ ملی و دریای کارائیب که بیانتها به نظر میرسد.
پول نوشیدنیهای هتل را فقط با دلار آمریکا میتوان پرداخت. و بر خلاف بقیهٔ جزیره ــکه به خاموشیهای مکرر عادت کردهاندــ در اینجا برق و کولر هیچوقت قطع نمیشود. این واقعیتی است که فقط تعداد کمی از گردشگران و الیگارشی کوچک اما رو به رشد کوبا میتوانند از آن بهرهمند شوند. برای بسیاری از شهروندانی که هر روز از کنار این ساختمان میگذرند، این صحنه مثل سراب است. دولت در زمانی ۲۰۰ میلیون دلار در این پروژه سرمایهگذاری کرده که گردشگری در حال افول است و کشور با بدترین بحران اقتصادی از زمان «دورهٔ ویژه» (اواخر دههٔ ۱۹۸۰ و اوایل دههٔ ۱۹۹۰ پس از سقوط شوروی و قطع یارانههای اقتصادی آن) روبهرو است.
کوبای دیگر
برج کِی خشم کسانی را برانگیخته که در «کوبای دیگر» زندگی میکنند: کسانی که در خیابانند، هر روز با قطع برق دستوپنجه نرم میکنند و برای تأمین حداقل معیشت میجنگند. حقوقشان کفاف نیازهای ابتدایی را نمیدهد. تنها کاری که میتوانند بکنند این است که نظارهگر رشد نابرابری باشند.
در سالهای اخیر، تعداد متکدیان خیابانی هاوانا چند برابر شده است. افزون بر این، از زمان آغاز بحران سوخت در سال ۲۰۱۹، کسی زبالهها را جمع نمیکند چون کامیونهای جمعآوری زباله دیگر مرتب کار نمیکنند. لاداهای قدیمی شوروی و ماشینهای آمریکایی دههٔ ۱۹۵۰ ــکه با قطعات یدکی سرهمبندی شدهاندــ حالا در کنار جدیدترین مدلها تردد میکنند.
و هر روز، یک شهروند کوبایی ــکه متوسط حقوق ماهانهاش ۶،۵۰۰ پزو (کمی بیش از ۱۶ دلار) استــ از کنار انبوه بنگاههای خرد، کوچک و متوسط میگذرد. در این فروشگاهها، مثلاً یک شانه تخممرغ حدود ۳،۰۰۰ پزو (5/7 دلار) فروخته میشود. انگار کاپیتالیسم ناگهان بر جزیرهٔ کمونیستی فرود آمده تا به کوباییهای عادی ــآنهایی که به ارز خارجی دسترسی ندارندــ نشان دهد توان خرید چه چیزهایی را ندارند.
از زمان اعلام آن «گرم شدن روابط» شکستخوردۀ میان کوبا و ایالات متحده یک دهه گذشته است، توافقی که رائول کاسترو و باراک اوباما با یک دستدادن نمادین مهر تأییدی بر آن زدند. از امیدهای آن دوران ــوقتی کوباییها رویای تغییر در سر میپروراندند و رسانههای مستقل شکوفا میشدندــ دیگر نشانی باقی نمانده است. امروز میگل دیاسکانل ریاست حزب کمونیست را بر عهده دارد و جزیره را زیر پرچم تداوم اداره میکند. واقعیت اقتصادی روزبهروز نابرابرتر و غیرشفافتر شده و صداهای منتقد و مخالفان با زندان یا تبعید مجازات میشوند.
طبق گزارش سازمان غیردولتی «مدافعان زندانیان»، در ژوئیهٔ امسال ۱،۱۷۶ زندانی سیاسی در زندانهای کوبا بودند. در همین حال، دهها هنرمند و روشنفکر مجبور به ترک جزیره شدهاند تا از زندان در امان بمانند ــروشی دیگر که دولت برای خاموش کردن مخالفتها به کار میگیرد.
«آرزو میکنم فرو بریزد» این جمله را جوانی با آه میگوید و به برج کِی اشاره میکند، در حالیکه در صف همیشگی ورود به بستنیفروشی کوپلّیا ایستاده است، جایی که چندین نسل از کوبایی برای خنک شدن، عاشق شدن و ارضای میلشان به آنجا رفتهاند. این بستنیفروشی در سال ۱۹۶۶ به ابتکار فیدل کاسترو در گوشهٔ خیابان اِل و ۲۳ افتتاح شد. میخواست طعم بستنیهای کوبا از ایالات متحده بیشتر باشد (منوی اصلی ۲۶ طعم ارائه میکرد). و هرچند بیشتر این طعمها به دلیل بحرانهای پیاپی اقتصادی از منو حذف شدهاند، هاواناییها هنوز میتوانند «سالاد» ــنامی که خودشان برایش انتخاب کردهاندــ شامل پنج اسکوپ بستنی، بیسکویت و شربت را به قیمت ۱۵۵ پزوی کوبایی (کمتر از ۵۰ سنت) بخورند.
میرِیا، پرستاری از آرّویو نارّانخو در استان هاوانا، میگوید «بستنی قبلاً بهتر بود، خامهایتر بود. حالا دیگر طعمهای زیادی برای انتخاب نمانده است … و شکلاتی هم که بهترین بود، دیگر نیست». بعد از پایان شیفت کاریاش در یک خانهٔ سالمندان، به سینمای یارا رفته و سپس برای خوردن بستنی به کوپلّیا سر زده است. در همین حال، چند جوان با شوخی از پیشخدمت میپرسند توی بستنی جوششیرین ریخته یا نه. زن با عصبانیت پاسخ میدهد «بروید از کارخانه شکایت کنید!» ظاهراً از طعنههای مشتریانی که روزهای بهتر را به یاد میآورند، خسته است.
در کشوری که انتخابات دموکراتیک ندارد، میلیونها نفر در سالهای اخیر با پاهایشان رأی دادهاند: جزیره شاهد بزرگترین موج مهاجرت از آغاز انقلاب کوبا بوده و از سال ۲۰۲۲ تاکنون حدود 5/2 میلیون نفر از جمعیت خود را از دست داده است. و برای کمی بیش از 5/8 میلیون کوبایی باقیمانده، سطح خستگی و فرسودگی در هر گفتوگویی مشهود است، همراه با واکنشهایی متفاوت از شوخی گرفته تا تسلیم و خشم.
احکام سنگینی که علیه بازداشتشدگان ۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۱ ــبزرگترین بسیج مردمی از سال ۱۹۵۹ــ صادر شد، توانست اعتراضاتی با آن شدت را ساکت کند. معدود استثناهایی مانند تظاهرات سانتیاگو ده کوبا در سال ۲۰۲۴ یا اعتراضاتی علیه دلاریزه کردن اینترنت وجود داشته است. اما کافی است با کوباییها صحبت کنید تا فرسودگی و دلزدگی آنها از اوضاع جزیره را دریابید. دولتی که بیش از شش دهه است در پی کنترل همهچیز است، اکنون کاملاً بیاعتبار شده است.
خاموشیهای ۲۰ ساعته
شهر کامیلّو سیِنفوئگوس ــدر بخش سانتا کروز دل نورت، استان مایابِکهــ حدود ۵5 کیلومتر با هاوانا فاصله دارد. در دوران رونق شکر، این شهر سنترال هرشی نام داشت و یکی از اصلیترین پالایشگاههای شکر جزیره را در خود جای داده بود. امروز اما، ساکنان برنامهٔ روزانهشان را بر اساس ساعات قطع و وصل برق تنظیم میکنند.
بتی حین مانیکور برای دوستش، ایسیس، بهتندی میگوید «اینجا برق را ۲۰ ساعت، ۱۸ ساعت، ۱۲ ساعت… هرچقدر که بخواهند قطع میکنند. واقعاً آزارمان میدهند: آنچه داریم آشفتگی محض است. اگر برق بیاید، باید بشوری، باید بپزی، باید تمیز کنی. و یخچالها دیگر حتی چیزی را منجمد نمیکنند. اگر مثلاً نیمهشب برق بیاید، باید بیدار شوی و همۀ کارها را انجام دهی تا وقتی دوباره رفت، کارهایت را انجام داده باشی و بدون استرس بیدار شوی.»
ایسیس اضافه میکند «این همان چیزی است که ما به آن میگوییم سازگاری با سیستم، میفهمی؟ ساعت ۳، ۴ صبح… هر ساعتی که بگذارند، از تخت میپرم بیرون». مثل بسیاری از خانوادههای کوبایی، این زنان هم به آشپزی با زغال یا هیزم روی آوردهاند چون با خاموشیهای پیدرپی اجاق برقی دیگر به کار نمیآید. در مورد بتی، مادرش در حیاط ذرت و سیبزمینی شیرین کاشته تا امنیت غذایی خانواده را تضمین کند. در برابر قیمتهای سرسامآور غذا در کسبوکارهای خصوصی و کمبود در فروشگاههای دولتی که به دارندگان دفترچههای سهمیه کالا میدهند، این تنها راه بقاست.
چند خیابان پایینتر، دو بازنشسته ــخیسلا ماسون ۷۸ ساله و همسرش پدرو ۸۲ سالهــ میگویند به لطف پولی که پسرشان از پاناما میفرستد روزگار میگذرانند. این پول به آنها کمک میکند نیازهای اولیه و داروهای تجویزیشان را تأمین کنند، داروهایی که مدتهاست در سیستم بهداشت کوبا ــکه دچار بحران و کمبود شدید استــ یافت نمیشود.
خیسلا و پدرو همچنین دو ماشین و بعضی وسایل خانگیشان را فروختهاند و در باغشان درختان میوه و سبزیجات کاشتهاند تا رژیم غذاییشان را تقویت کنند.
ماسون قبلاً در بخش برنامهریزی اقتصادی کارخانۀ پالایش شکر شهرداری کار میکرد. این پالایشگاه در سال ۲۰۰۳ به دستور دولت و به دلیل سقوط قیمت کالاها بسته شد. تعطیلی دهها کارخانۀ پالایش در آن دوره ضربهٔ نهایی را به تولید شکر وارد کرد. کوبا از یکی از بزرگترین صادرکنندگان جهان به کشوری تبدیل شد که ناچار است شکر و بسیاری دیگر از مواد غذایی را وارد کند.
این یکی از بزرگترین مشکلات اقتصادی است و خودِ دیاسکانل نیز به آن اذعان کرده است. او در سخنرانیاش در برابر مجلس ملی در ژوئیه گفت: «ذهنیت واردات طی سالها ما را فرسوده و باعث ایجاد وابستگی شده است؛ وابستگیای که آثار منفی آن در زمان بحران بیش از همیشه نمایان میشود. ما فوراً باید این الگو را تغییر دهیم و بر مصرف بیشتر تولیدات داخلی تکیه کنیم.»
این سیاست در بخش خصوصی رو به رشد نیز حس میشود. دولت رویکردش را نسبت به این بخش کمی تغییر داده است. از متهم کردن بیش از ۹،۵۰۰ بنگاه کوچک به گران کردن کالاهای اساسی، حالا ناگهان به مشارکت با آنها برای احیای تولید کوبا روی آورده است. آلدو آلوارز، مالک مرکاتوریا، پلتفرمی که در جزیره محصولات وارداتی میفروشد، میگوید «بخش دولتی قبلاً بخش خصوصی را رقیب خودش میدید اما حالا با تجربهٔ تولید مشترک، آن را متحدی بالقوه میبیند». آلدو آلوارز اکنون آماده میشود تا در استان مایابکه با دولت بهطور مشترک قهوه تولید کند.
او که متولد هاواناست ــو در سال ۲۰۱۵ وارد بخش خصوصی کوبا شدــ خودش را یک «کارآفرین افراطی» مینامد و میگوید کار کردن در جزیره صبر فراوان و توانایی تطبیق با شرایط همیشه در حال تغییر میخواهد. اکنون او اشاره میکند که «بیش از نیمی از مصرف خانوارهای کوبا توسط بخش خصوصی تأمین میشود». بااینحال، تقاضای زیادی برآوردهنشده باقی مانده چون بخش بزرگی از مردم توان خرید کالاهای این کسبوکارها را ندارند.
مالک مرکاتوریا میگوید «تا زمانی که درآمد مشتریان افزایش نیابد، جریان بیشتر نمیشود. این یک تقاضای برآوردهنشده است. اما هنوز فرصتهایی وجود دارند» و اتهام دولت مبنی بر ایجاد نابرابری توسط بخش خصوصی را رد میکند: «بخش خصوصی مالیات میدهد، شغل ایجاد میکند، در اقتصاد کشور ادغام میشود… بخش خصوصی بخشی از راهحل است. بدون بخش خصوصی، امروز شاید شاهد مهاجرت حتی بیشتر، فرار مغزها و بیخانمانی گستردهتر بودیم. برای توزیع، باید چیزی برای توزیع داشت. توزیع فقر به درد نمیخورد. باید ثروت ایجاد کرد.»
چه چیزی از انقلاب باقی مانده است؟
در سانتا کروز دل نورت، ساختمانهای قدیمی کارخانۀ پالایش شکر که خیسلا ماسون در آن کار میکرد، یادآور ثروتی هستند که این جزیره زمانی از آن برخوردار بود. این کارخانه توسط شرکت هرشی در جریان جنگ جهانی اول ساخته شد ــکه همچنین شهری با مدرسه، تئاتر، سینما، هتل و باغ بنا کردــ و در سال ۱۹۵۸ کارخانه به یک بازرگان محلی واگذار شد، پیش از آنکه بعد از انقلاب ملیسازی شود. وقتی در اوایل دههٔ ۲۰۰۰ کارخانۀ پالایش شکر تعطیل شد، برخی از تأسیسات به صنایع دیگر تبدیل شدند ــمثل مرکز کشاورزی یا کارخانهٔ کاشیــ و بقیه رها شدند.
نمونهاش تئاتر کارخانه است: ساختمانی محاصرهشده با درختان نخل و گلهای خوشرنگ، اما کاملاً مخروبه. در کنار صحنه، تنها یک نقلقول از رهبر انقلابی کامیلّو سیِنفوئگوس سالم مانده: «این انقلاب به هدفش خواهد رسید. این انقلاب، همانند روزهای جنگ، تنها دو راه دارد: پیروزی یا مرگ.»
۶۶ سال از پیروزی انقلاب کوبا گذشته و نزدیک به ۹ سال از مرگ رهبر تاریخیاش، فیدل کاسترو. همچنین ۴ سال از آن زمان که دیاسکانل جانشین رائول کاستروی نودوچند ساله شد ــکسی که عملاً از زندگی عمومی ناپدید شدهــ میگذرد. حالا، یافتن امید به رؤیای انقلابی در کوبا روز دشوارتر میشود.
رایمار آگوادو هرناندز، دانشجوی ۲۴ سالهٔ علوم انسانی و مقالهنویس، میگوید «جوانها فقط به تمام کردن تحصیل و رفتن فکر میکنند. ایدهٔ ثابتشان مهاجرت است، هرجا و به هر نحوی. این حاصل ناامیدی و یأس است». او میگوید متعلق به نسلی است که پیوسته شاهد بدتر شدن کشور بوده است. و برخلاف والدینش ــکه به نظام سیاسی کوبا باور داشتند و در سالهای اخیر سرخورده شدندــ بدون هیچ تعلق خاطری به رهبران کشور بزرگ شده است.
او با آه میگوید «ما حین بزرگ شدن فیدل کاستروی فرتوت را میدیدیم که تقریباً از هم پاشیده بود، پیر بود، نمیتوانست سخنرانی منسجمی داشته باشد و از موضوع پرت میشد.» مانند بسیاری از جوانان، آگوادو نیز شاهد از بین رفتن امید به گرم شدن روابط با آمریکا بود. او همچنین تجربهٔ ورود اینترنت و رفتوآمد میلیونها گردشگری را داشت که در آن زمان به جزیره میآمدند. سپس بحرانهای پیاپی را از سال ۲۰۱۹ به بعد پشت سر گذاشت، بحرانهایی که با مشت آهنین ریاستجمهوری دونالد ترامپ و همهگیری کووید-۱۹ تشدید شدند. او همچنین شاهد خیزش اعتراضات سال ۲۰۲۱ بود که هزاران کوبایی به خیابانها آمدند تا نارضایتیشان را از کمبود غذا و بنزین نشان دهند. این اعتراضها به بازداشت صدها نفر، عمدتاً جوان، انجامید که به حبسهای طولانی محکوم شدند.
با وجود سرکوب، آگوادو معتقد است که کوباییها باید همچنان برای ایجاد «تغییر اجتماعی و فرهنگی» پافشاری کنند. او نسبت به پیشینهٔ ایجاد پیوندهای مدنی، مانند اعتراضات دانشجویی اخیر علیه افزایش نرخ اینترنت امیدوار است که ــاگرچه شکست خوردندــ بخشهایی از نظام دانشگاه دولتی را که معمولاً با حکومت همسو هستند، بسیج کرد. آگوادو میگوید «پس از انقلاب سابقه نداشته دانشجویان مستقل سیاستهای دولت را به چالش بکشند.»
این تابستان برای دیاسکانل آسان نبوده است. افزون بر نارضایتی عمومی از افزایش نرخ اینترنت، خاموشیها و گرانی زندگی، ماه گذشته مجبور شد یک گام به عقب بردارد، وقتی استعفای مارتا النا فیتو کابررا ــوزیر کار و تأمین اجتماعیاشــ را پس از اظهارات جنجالیاش اعلام کرد؛ این وزیر گفته بود در کوبا هیچ متکدی وجود ندارد و متکدیان با تغییر ظاهر تظاهر میکنند که متکدیاند.
تکدیگری واقعیتی انکارناپذیر برای کوباییهاست که هر روز با افرادی روبهرو میشوند که یا تکدیگری میکنند یا زبالهگردی. رئیسجمهور و نخستوزیرش ـمانوئل مارروـ بهطور علنی با آن مقام رسمی مربوطه مخالفت کردند و «آسیبپذیر» بودن وضعیت بخشی از جمعیت، همچنین رشد نابرابری را تأیید نمودند.
بااینحال، آگوآدو چندان به استعفا ــکه در جریان نشستهای مجمع ملی قدرت خلق علنی شدــ باور ندارد و آن را بیشتر چیزی میداند که «یک صحنهسازی خوب» مینامد.
او میگوید: «آنها مدام دنبال قربانی میگردند. خودشان فرایند گذار الیگارشیک را به راه انداختهاند و قدرت را واگذار میکنند. آنها میدانند کشتی پیشاپیش غرق شده و دیگر امکان روی آب آوردنش وجود ندارد؛ میدانند برای دوباره برافراشتن دکل و نمایان کردن پرچم پول بسیار زیادی لازم است. اینکه توزیع قدرت در کوبا در بالاترین سطح چگونه عمل میکند، یک راز است؛ و کسی نمیداند فرمان دست چه کسی است.»
این عدم قطعیت چیزی است که بسیاری از کوباییها از زمانی که جزیره دیگر تحت حکومت کاستروها نبود، تجربه کردهاند. حتی با آنکه دیاسکانل بهطور رسمی در رأس قدرت است و کسبوکارها و هتلها یکی پس از دیگری افزایش مییابند ــبرخی از آنها در اختیار ارتش یا نزدیکان کاستروهاــ همچنان کسی نمیداند امروز واقعاً چه کسی کوبا را اداره میکند.
در حالی که بسیاری از کوباییها ابراز ناامیدی و میل به ترک جزیره میکنند، کسان دیگری هم هستند ــمثل ریمار آگوآدوــ که مصمم به ماندند.
شانه بالا میاندازد و میگوید: «واقعاً نمیخواهم کوبا را ترک کنم. هرچقدر هم اوضاع بد شود، هنوز باور دارم که نوعی مسئولیت سیاسی در این ماجرا دارم، که بخشی از تغییر باشم. برایم غیرممکن است که آن چالش را احساس نکنم. اما تصور آینده کار دشواری است.»