اکوایران: اولین گفتوگوی مستقیم میان اوکراین و روسیه میتوانست آغازی باشد بر عصر جدیدی از دیپلماسی برای حل بزرگترین بحران اروپا از زمان جنگ جهانی دوم. اما زمینه و نتیجه محدود این مذاکرات، به آنها که تردید داشتند دلایل بیشتری داد تا باور نکنند مسکو واقعاً خواهان صلح است.
به گزارش اکوایران، اتفاقات زیادی در این هفته رخ داد، اما آنچه که اتفاق نیفتاد، گویاتر است.
اولین گفتوگوی مستقیم میان اوکراین و روسیه میتوانست آغازی باشد بر عصر جدیدی از دیپلماسی برای حل بزرگترین بحران اروپا از زمان جنگ جهانی دوم. اما زمینه و نتیجه محدود این مذاکرات، به آنها که تردید داشتند دلایل بیشتری داد تا باور نکنند مسکو واقعاً خواهان صلح است.
به گزارش سیانان، سه نتیجه بهدستآمده؛ تبادل اسرا، ادامه گفتوگوها درباره دیدار رؤسایجمهور، و تدوین چشماندازی از آتشبس آینده توسط هر دو طرف که در ظاهر نشانه پیشرفتاند.
اما تبادل اسرا امری معمول است. اوکراین پیشتر خواستار آتشبس فوری و بیقیدوشرط در هوا، دریا و زمین شده بود، و همچنین پیشنهاد گفتوگوی مستقیم میان رئیسجمهور ولودیمیر زلنسکی و همتای روسش ولادیمیر پوتین را داده بود. روسیه آن دو پیشنهاد را رد کرده بود، اما روز جمعه اعلام کرد که بار دیگر آنها را بررسی خواهد کرد.
دیپلماسی در این هفته مسیری طولانی را پیمود تا در نهایت به نقطه صفر بازگردد؛ همانجایی که شنبه آغاز شده بود. در آن روز، در کییف، اوکراین، فرانسه، آلمان، بریتانیا و لهستان خواستار آتشبس بدون قیدوشرط بهمدت یک ماه شدند و تصویری منتشر کردند از رهبران این پنج کشور در حال گفتوگو با رئیسجمهور ترامپ. آنها از حمایت ترامپ از این آتشبس تمجید کردند، و همچنین، به گفته فرانسه، «تحریمهای گسترده» در صورت رد درخواست توسط روسیه را وعده دادند.
شش روز بعد، در روز جمعه، دوباره تصویری از همان پنج نفر منتشر شد، این بار در پایتخت آلبانی، تیرانا، در حالی که دوباره دور یک تلفن حلقه زدهاند و با رئیسجمهور آمریکا صحبت میکنند. امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه، گفت که ادامه بیتوجهی روسیه به آتشبس «غیرقابلقبول» است. نخستوزیر بریتانیا، کییر استارمر، گفت که پوتین «باید تاوان اجتناب از صلح را بدهد.»
این تقارن در درخواستها و تصاویر قابلتوجه بود. در هفته گذشته، ترامپ اقدامات دیپلماتیک پیچیده و حیرتانگیزی انجام داد. پوتین درخواستها برای آتشبس را نادیده گرفت و پیشنهاد گفتوگوی مستقیم در استانبول را مطرح کرد. زلنسکی گفت حاضر است در استانبول با پوتین دیدار کند، و ترامپ پیشنهاد داد که میانجی باشد. پوتین همه چیز را رد کرد، به جز یک نشست در سطح پایین. سپس ترامپ افزود که اصلا انتظار نداشته پوتین بدون حضور خودش در استانبول حاضر شود، و در نهایت نتیجه گرفت که «تا وقتی با پوتین دیدار نکنم، هیچ اتفاقی در اوکراین نخواهد افتاد.»
ما نمیدانیم رهبران اروپایی چگونه تماس جمعه را مدیریت کردند. تصویری از مکرون نگران در مرکز تماس منتشر شده. اما بهاحتمال زیاد، آنها مجبور شدند وعدههای ترامپ را به او یادآوری کنند. ترامپ پیشتر تمایلی به فشار آوردن یا بدگویی علنی از پوتین نشان نداده بود. اما اکنون، اعتبار او نزد نزدیکترین متحدان اروپاییاش، «آدم زرنگ» مکرون، و «مذاکرهکننده سرسخت» استارمر، که دعوتنامه سفر رسمی دوم را نیز به او داده بودند در معرض خطر است.
و مشخص نیست که این موضوع، روی ترامپ تاثیری خواهد داشت یا نه.
ما در عرض تنها یک هفته، یک چرخه کامل را طی کردهایم. چرخهای از احساسات متناقض که کاخ سفید را درگیر یکی از پیچیدهترین مسائل سیاست خارجی کرده؛ مسألهای که دولت آمریکا در آن بیش از حد وعده داده، اما کمتر از آنچه لازم است تحویل داده.
در این میان، دو واقعیت ثابت پدیدار شدهاند:
نخست اینکه، پوتین عملاً اهمیتی برای فشارهای اروپا یا آمریکا قائل نیست؛ او فقط پیشنهادهایی حداقلی برای صلح ارائه میدهد، اما در ازای آن خواستههایی حداکثری مطرح میکند و از مواضعش کوتاه نمیآید.
دوم، ترامپ در خفا حمایت خود را از اوکراین و متحدانش ابراز میکند، اما در انظار عمومی، شاخه زیتونی برای دیدار دوجانبه با کرملین، هر وقت که مسکو آماده باشد به دست دارد.
در این بین، کاخ سفید گهگاه تلاش میکند نشان دهد که صبرش در برابر پوتین رو به پایان است. حتی خود ترامپ، گاهی اشاراتی مبهم به تحریمهای ثانویه میکند، همانطور که اوایل این هفته، بهطور گذرا آن را مطرح کرد. اما این «بیصبری» هنوز به اقدامی قاطع که اروپا خواهان آن است، تبدیل نشده.
کاخ سفید در واقع از حرکات نمایشی و سنجیده روسیه بهره میبرد، حرکتهایی که وانمود میکنند صلح در راه است، اما هیچ تعهد واقعی نمیدهند. روسیه آنقدر «وانمود» میکند که ترامپ بتواند تظاهر کند مسکو جدی است در حالی که در عمل، هیچ امتیازی نمیدهد.
روز جمعه، روسیه حتی با درخواست تحویل مناطقی از سوی اوکراین که هنوز فتح نکرده، اوضاع را پیچیدهتر کرد.
در عین حال، زمزمههایی مبهم و پیچیده از «دیپلماسی» و «گفتوگو درباره گفتوگوها» وجود دارد، درست بهاندازهای که تصور دستیابی به توافق را در ذهنها زنده نگه دارد، بیآنکه توافقی صورت گیرد، یا حتی مرزهای آن روشن شود.
روسیه بهوضوح در حال وقتکشی است؛ پهپادها نشان میدهند که احتمالاً برای حملهای در تابستان پیشرو، در حال جمع کردن نیروهایش در شرق است.
با این حال، گاهی لحظاتی از شفافیت ظاهر میشود. این هفته شاید کمک کرده باشد تا جایگاه واقعی مسکو روشنتر شود و همچنین تمایل ترامپ به پرهیز از ایجاد درد و فشار بر پوتین.
اما این شفافیت میتواند ناخوشایند باشد.
در روز جمعه، ارزیابی صریحی از سیاست ترامپ از سوی بریجت برینک، سفیر سابق آمریکا در کییف (که ماه گذشته استعفا داد)، ارائه شد.
او در مقالهای نوشت: «متأسفانه، از آغاز دولت ترامپ، سیاست این بوده که فشار را نه بر متجاوز (روسیه)، بلکه بر قربانی (اوکراین) وارد کند… به همین دلیل، دیگر نمیتوانستم با وجدان آسوده این سیاست را اجرا کنم و احساس وظیفه کردم که کنارهگیری کنم. صلح به هر قیمتی، صلح نیست، بلکه تسلیم است. و تاریخ بارها و بارها به ما نشان داده که تسلیم، امنیت، آرامش یا رفاه نمیآورد؛ بلکه به جنگ و رنج بیشتر منجر میشود.»
شاید هنوز برای نتیجهگیری نهایی زود باشد که آیا رویکرد «دستکش مخملی» ترامپ، به معنای سیاست مماشات است یا نه. اما رئیسجمهور آمریکا، تنشها و فشارهای فزاینده علیه مسکو را در عرض یک هفته، با گفتن اینکه تا وقتی با پوتین دیدار نکند هیچ پیشرفتی حاصل نمیشود، عملاً خنثی کرد.
و همانطور که در مورد اجلاس ناکام میان ترامپ، زلنسکی و پوتین دیدیم، نباید انتظار داشت این ترکیب خطرناک از خودبزرگبینی، ملاحظهکاری و نفرت متقابل نتیجهای ملموس بهبار بیاورد.
آیا درس این هفته این است که ترامپ، در دیداری حضوری، پوتین را وادار به دادن امتیازاتی خواهد کرد که ماهها فشار و سالها جنگ نتوانستهاند منجر به آن شوند؟
حتی اگر روزی اجلاس ترامپ و پوتین برگزار شود، ممکن است نه تنها جنگ را پایان ندهد، بلکه تنها ساعت دیپلماسی را به عقب برگرداند و همانطور که این هفته دیدیم، اوکراین را دوباره به نقطه صفر بازگرداند.