چرخش دیپلماسی ایران به سوی قاره آفریقا دیگر صرفاً یک انتخاب تاکتیکی نیست، بلکه به گفته پارسا جعفری، کارشناس مسائل بینالملل، به ضرورتی راهبردی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده است.
به گزارش اکوایران، پارسا جعفری، کارشناس مسائل بینالملل در یادداشتی به تفسیر مسیر دیپلماسی ایران و آفریقا پرداخت. او نوشت: در چشمانداز متحول و پویای نظام بینالملل، که در آن ساختارهای قدرت سنتی در حال دگرگونی و نظم چندقطبی در حال ظهور است، جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک بازیگر مستقل و تأثیرگذار، در حال بازتعریف ائتلافها و اولویتهای سیاست خارجی خود است.
ایران که تحت فشارهای فزاینده و تحریمهای یکجانبه غرب قرار گرفته، به درک عمیقی از الزامات استراتژیک این دوران جدید رسیده است. در این میان، چرخش به جنوب و توجه ویژه به قاره آفریقا، نه فقط به عنوان یک گزینه، بلکه به مثابه یک ضرورت راهبردی، در کانون دکترین سیاست خارجی تهران قرار گرفته است.
آفریقا، قارهای با بیش از یک میلیارد نفر جمعیت، منابع طبیعی بکر و بازارهای نوظهور، که زمانی در حاشیه محاسبات ژئوپلیتیک قرار داشت، اکنون به یکی از کلیدیترین عرصههای فرصتهای اقتصادی و همافزایی سیاسی تبدیل شده است.
سفر رئیسجمهور ایران به سه کشور کلیدی آفریقایی (کنیا، اوگاندا و زیمبابوه) در سال ۲۰۲۳، نشانهای بارز از عزم تهران برای اجرایی کردن این عمقبخشی استراتژیک بود؛ سفری که هدف آن تبدیل نیات سیاسی به پروژههای ملموس اقتصادی و فناورانه بود. همکاری راهبردی ایران با این قاره، که ریشه در منافع متقابل عمیق و درک مشترک از تهدیدات دارد، پتانسیل آن را دارد که نه تنها منافع ملی ایران را به شکلی چشمگیر تأمین کند، بلکه پویاییهای توسعه و امنیت در آفریقا را نیز به نفع ثبات و استقلال واقعی، بازآرایی نماید.
اساسیترین و پایدارترین مزیت همکاری ایران و آفریقا، ریشه در تاریخ دارد. ایران، برخلاف بسیاری از بازیگران غربی که امروزه داعیه همکاری با آفریقا را دارند، فاقد هرگونه سابقه استعماری در این قاره است. این یک مزیت ذاتی و یک سرمایه نمادین گرانبهاست. حافظه تاریخی مردمان این قاره، سرشار از خاطرات تلخ استثمار بیرحمانه قدرتهای اروپایی است و به همین دلیل، دیدگاه منفی نسبت به نیات پنهان آنها در پوشش توسعه و حقوق بشر همچنان قدرتمند است.
دولتهای آفریقایی نیز در باطن ترجیح میدهند به دنبال شرکایی باشند که به حاکمیت ملی آنها احترام واقعی بگذارند. در این فضا، ایران با کارنامهای پاک و با اتکا به آرمانهای انقلاب اسلامی مبنی بر حمایت از مستضعفین و مقابله با امپریالیسم، روایتی مشترک و قدرتمند از مقابله با هژمونی و نواستعمار ایجاد میکند که به شدت مورد استقبال نخبگان و مردم آفریقاست.
این پشتوانه تاریخی، بستری برای یک همافزایی دیپلماتیک قدرتمند فراهم میکند. قاره آفریقا با داشتن ۵۴ کشور عضو سازمان ملل، یک وزنه دیپلماتیک تعیینکننده در تمامی مجامع بینالمللی محسوب میشود. جمهوری اسلامی ایران که خود به طور پیوسته هدف اتهامزنیها و فشارهای سیاسی غرب در نهادهای بینالمللی است، دریافته است که آفریقا میتواند عمق استراتژیک دیپلماتیک مورد نیاز کشور باشد. با ورود ایران به پروژههای مشترک در آفریقا، تهران میتواند شبکهای گسترده از روابط دیپلماتیک ایجاد کرده و حمایت کشورهای آفریقایی را در برابر فشارهای سیاسی غرب جلب نماید.
این صرفاً یک حمایت دوجانبه نیست؛ بلکه اقدامی در جهت تحکیم جنبش عدم تعهد نوین و تقویت صدای جنوب جهانی است. ایران و کشورهای مستقل آفریقایی، همگی در این منفعت مشترک هستند که نظم تکقطبی مبتنی بر هژمونی غرب به چالش کشیده شود. در این میان، پلتفرمهایی مانند بریکس پلاس که اخیراً ایران را در کنار کشورهای کلیدی آفریقایی مانند مصر و اتیوپی پذیرفته است، دقیقاً بستر نهادینه شدن همین همکاریهای ژئوپلیتیک و دیپلماتیک است.
فراتر از اشتراکات سیاسی، موتور محرک این روابط، مکمل بودن شگفتانگیز قابلیتها در اقتصاد مقاومتی و نیازهای توسعهای آفریقاست. ایران که دههها تحت تحریم بوده، به خودکفاییهای چشمگیری در حوزههای فنی-مهندسی دست یافته است. این کشور امروز صادرکننده شرکتهای دانشبنیان است. در حوزه سلامت، ایران با تولید داروهای پیشرفته و تجهیزات پزشکی با کیفیت و قیمت رقابتی، میتواند شریکی ایدهآل برای ارتقای نظام بهداشت و درمان در آفریقا باشد. در حوزه انرژی، ایران نه تنها در اکتشاف و استخراج نفت و گاز، بلکه در ساخت پالایشگاه و صنایع پتروشیمی (که مانع خامفروشی میشود) دارای تخصص است و میتواند این مدل خودکفایی را به کشورهای آفریقایی دارنده منابع، منتقل کند.
علاوه بر این، توانمندی ایران در ساخت سد، نیروگاه و توسعه زیرساختها، دقیقاً همان چیزی است که آفریقا برای جهش اقتصادی خود به آن نیاز دارد. ایران در این میدان رقابت جدید برای آفریقا – که بازیگرانی چون چین، ترکیه و قدرتهای غربی نیز حضور دارند – خود را نه به عنوان یک استخراجکننده منابع، بلکه به عنوان یک شریک در انتقال فناوری و توسعه پایدار معرفی میکند.
البته این مسیر بدون مانع نیست. مهمترین چالش، تحریمهای ثانویه ایالات متحده است که تبادلات بانکی و مالی را مختل کرده و سرمایهگذاری شرکتهای بزرگ را با ریسک مواجه میکند. همچنین، رقابت شدید با سایر قدرتهای منطقهای و جهانی و چالشهای لجستیکی مانند نبود خطوط کشتیرانی مستقیم، از موانع پیش رو هستند.
با این حال، اراده سیاسی تهران برای استفاده از سازوکارهای تهاتری، پیمانهای پولی دوجانبه و تمرکز بر شرکتهای چابک خصوصی و دانشبنیان، نشاندهنده تلاشی جدی برای عبور از این موانع است. این یک شراکت عمیق، چندلایه و راهبردی است که بر ستونهای مستحکم احترام متقابل، درک مشترک از تهدید هژمونی غرب، و مکمل بودن قابلیتها بنا شده است.
بدون شک، این همکاری یک سناریوی برد-برد واقعی است که نویدبخش توسعه، ثبات و استقلال واقعی برای آفریقا، و رفاه و امنیت پایدار برای ملت ایران در چارچوب یک جهان چندقطبی عادلانهتر است.
