بازار سهام جاییست که هر تصمیم، بهایی دارد و خطا در مدیریت ریسک میتواند سنگین تمام شود.
در این بازار صندوقهای سهامی در ظاهر ابزارهایی برای کنترل ریسک و تصمیمگیری حرفهایاند، اما جایگاه واقعی آن¬ها در اقتصاد کجاست؟
در «جنگ 12 روزه»، اگر سازمان بورس محدودیتها را اعمال نمیکرد، چه سرنوشتی در انتظار سهامداران بود؟
آیا صندوقها میتوانستند نقش محافظ سرمایه را بازی کنند، یا خود به بخشی از بحران تبدیل میشدند؟
در قسمت پنجم فاندکلاب، روایت تازهای میشنوید از ریسک، صندوق و مسئولیت در بازار سرمایه؛ روایتی از مرز باریک میان تصمیم، سیاستگذاری و مدیریت ریسک که در آن، بارِ سنگین ریسک از دوش سرمایهگذاران برداشته میشود و در قالب صندوقهای سرمایهگذاری معنا پیدا میکند.
